این مقاله به مطالعه تطبیقی «ققنوس» و «آلباتروس» دو شعر از نیما و بودلر میپردازد. ابتدا سعی شده است به سمبولیسم این دو شاعر اشاره شود و بعد به تحلیل تطبیقی دو شعر مذکور از ابعاد مضمونی و ساختاری پرداخته میشود و بالاخره با بیان شباهتها و تفاوتهای موجود در دو شعر تاثیرپذیری نیما از بودلر نشان داده میشود.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
این کتاب بر آن است تا به شیوهای تحقیقی و مستند به منابع و مدارک مربوط، نشان دهد اولا فرهنگ و شعر و ادب فارسی، در ورای اشارات و تلمیحات و رموز و مظاهر گوناگون، بر چه پشتوانه سرشاری از اندیشه و ادراک تکیه دارد، دوم اینکه روشن کند درک ابعاد هنری و غنای فرهنگی آن بدون اطلاع از این اشارات و کنایهها و اسرار و رموز ممکن نیست. بسیاری از علاقمندان به ادبیات هنگام مطالعه داستان و شعر با شخصیتها، روایتها و مکانهایی که در اثر آمده آشنا نیستند؛ به همین دلیل شاید نتوانند به لایههای عمیقتری از درک داستان دست پیدا کنند. بنابراین مطالعه آثاری همچون این کتاب میتواند روایات نهفته و اصطلاحات ناشناخته را به مخاطب بشناشاند. کتاب به شکل الفبایی طراحی شده و هر توضیح و مرجع موردنیازی به صورت مدخل ارائه شده است. در هر مدخل، مثالهایی از اشعار و متون ادبی ارائه شده تا درک موضوع راحتتر و شیرینتر شود.
اسطوره، معمولاً روایتی است مملو از نمادهایی که به نقل منشأ جهان، خدایان، خلقت حیوانات، انسانها و منشأ آداب و سنن میپردازد و تقریباً در تمام فرهنگها وجود دارد. اسطوره به عنوان پدیدهای پیچیده، از جنبههای مختلفی مورد مطالعه قرار میگیرد و به خاطر همین طبیعت چندگانهاش الگوی بسیاری از داستانها و آثار قرار گرفته است. این قابلیت اسطوره در ادبیات تطبیقی نیز از جایگاهی مهم برخوردار است. در این مقاله علاوه بر نشان دادن جایگاه اسطوره در ادبیات تطبیقی، به چگونگی پدید آمدن اسطورههای نوین از اسطورههای باستان نیز میپردازیم.
اگر چه ردپای شرق و اندیشه شرقی نزد ولتر به وضوح مشخص است، اما در برخورد با «شرقگرایی» این نویسنده و فیلسوف بزرگ «عصر روشنگری» فرانسه، همواره میبایست جانب احتیاط را نگاه داشت و تلاش نمود تا با پرهیز از کلینگری به ارجاعات شرقی آثار او، اندک اندک به انگیزه این نویسنده از توسل به چنین ارجاعاتی نزدیکتر شد. برای رسیدن به این مقصود خود را ملزم میدانیم که در بحث حاضر به سؤالاتی از قبیل: آیا «شرق» تنها چهارچوب وقوع حوادث در آثار روایی ولتر است و یا «غیربومگرایی» او فراتر از مرزهای این سرزمین میرود؟ آیا آثار روایی و غیرروایی نویسنده به همان اندازه که به تفکر شرقی از طریق آموزههای علمای مشرقزمین مانند زرتشت و سعدی معطوف است، به دیگر ابعاد حیات شرقیان، آنچنانکه زندگی روزمره آنان بدانها آمیخته است، نیز توجه دارد؟ آیا حتی در مورد تأثیرپذیری او از تفکر شرقی، این امر به طور همه جانبه و در تمامی ابعاد آن صورت پذیرفته و یا بخشهایی از آن که با اندیشه فلسفی او همخوانی بیشتری دارد، مدنظر واقع شده است؟ ... پاسخ دهیم.