يکي از مباحثي که به ندرت در بررسي آثار مورد توجه قرار ميگيرد، انتخاب عنوان يک اثر ادبي و يا انتخاب اسامي قهرمانان است. نويسندگان نامهاي مختلفي بر آثار و قهرمانان خود مينهند و آنان در اين انتخاب گاهي نام قهرمان اصلي را براي آثارشان بر ميگزينند. در بسياري از موارد، نام قهرمان يک اثر به طور تصادفي انتخاب ميشود، اما گاهي نويسنده در اين انتخاب، هدفي را نيز دنبال ميکند. يکي از نويسندگاني که در انتخاب عنوان اثر و القاب قهرمانان خود دقت بسيار صرف کرده، رومن رولان نويسنده فرانسوي و خالق رمان ژان کريستف است. وي براي قهرمان خود در اين اثر، عنوان «ژان کريستف کرافت» را انتخاب کرده است. در اين مقاله سعي ميشود به انگيزههاي رومن رولان براي انتخاب اين نام در خلق رمان ژان کريستف پرداخته شود تا نگارندگان اين مقاله بتوانند براي پرسشهاي زير پاسخ مناسبي بيابند: چرا رولان در رمان ژان کريستف، نام «ژان کريستف کرافت» را براي قهرمان خود برگزيده است؟ آيا رولان با گزينش اين نام کوشيده است به توليد معنا بپردازد؟ عناصر اصلي دخيل براي توليد معنا در اين انتخاب کدامند؟ هدف از اين تجزيه و تحليل آن است که خواننده با يکي از عناصر اصلي و سازنده رمان يعني «نام قهرمان» آشنا شود.
اگر این جمله بارگاس یوسا را بپذیریم که ادبیات آتش است، نقش ادبیات فرانسه، به ویژه رمان فرانسه را در ادبیات جهان، نمی توان نادیده گرفت و به سادگی از کنار آن گذشت. به راستی چه کسانی بهترین رمان های فرانسه را نوشته اند؟ شما چند نفر از نویسندگان فرانسه را می شناسید؟ آیا می دانید نویسندگان بسیار توانایی در میان رمان نویسان فرانسه هستند که حالا مرده اند و ما حتی نامشان را نشنیده ایم؟ این کتاب یک دایره المعارف رمان شناسی است، ما را از یک قرن رمان فرانسه عبور می دهد و در کنار آخرین نویسندگان رمان نو می نشاند در کنار نویسندگانی که هنوز زنده اند و می نویسند. کتاب "ادبیات داستانی فرانسه در قرن بیستم" برای همه کسانی است که می خواهند ادبیات جهان را خوب بشناسند.
ستندال وقتی در سال 1830 «سرخ و سیاه» را منتشر کرد، 47 ساله بود. البته پیش از آن آثاری را منتشر کرده بود: زندگینامه هنرمندان، نقد نقاشی، رسالههای ادبی و روانشناسی؛ اما در قصهنویسی تقریبا تازهکار بود؛ به همین دلیل در آفرینندگی ستندال «سرخ و سیاه» مرحله مهمی محسوب میشود: گزینش قالب قصه به عنوان وسیله ممتاز بیان.
مساله تعهد در هنر همزمان با پيدايش مکتب هنر براي هنر در قرن نوزدهم در اروپا توسط عدهاي از فلاسفه و ادبا که طرفدار هنر مفيد بودند، مطرح شد و ژان پل سارتر، فيلسوف و نويسنده فرانسوي قرن بيستم، ادبيات متعهد را پايه گذاري نمود. اما آيا ميتوان تعريف واحدي از ادبيات متعهد ارائه نمود و با توجه به خاستگاه غربي تعهد در ادبيات آيا ميتوان شعر حافظ را در قالب شعر متعهد بررسي نمود؟ در اين مقاله نگارنده ميکوشد ضمن خوانش آراي برخي متفکرين به بررسي وجود تعهد در شعر حافظ و هوگو بپردازد. براي نيل به اين هدف، نخست ضمن اشاره به تعريف ادبيات و شعر متعهد و سير تاريخي آن، ديدگاههاي انديشمندان و منتقدين را نسبت به ادبيات متعهد بررسي ميکند و سپس در بخش دوم با مطرح نمودن انواع تعهد در شعر حافظ و هوگو تلاش ميکند تا شواهدي از اين انواع را در آنها ارائه کند.
یکی از مباحثی که در بسیاری از آثار ادبی مورد توجه قرار میگیرد «عشق» است. هریک از نویسندگان در عرصه ادبیات، تعریف خاصی از عشق ارائه کردهاند. بسیاری از آنها در آثارشان به ترسیم «عشق مجازی» پرداخته¬اند و بعضی نیز «عشق حقیقی» را به تصویر کشیدهاند. از جمله نویسندگانی که در آثارشان به مقوله عشق پرداختهاند، تولستوی نویسنده و متفکر بزرگ روسی است. بین سالهای 1880 تا 1904 زمانی که بحران روحی بر سراسر جهان سایه افکنده بود، تولستوی با ارائه مفهوم جدیدی از عشق، مذهب جدیدی بر مبنای آن بنیان نهاد و در این مذهب مفهومی واقعی از ایمان به خدا و اخلاق ارائه و به جهانیان عرضه کرد. رومن رولان، نویسنده فرانسوی، با خواندن آثار تولستوی و تأمل در آنها، شیفته افکار نویسنده روس شد. وی پس از آشنایی با مذهب تولستوی و اصول اخلاقی او که ترسیمگر عشق حقیقی بودند، کوشید در آثارش این عقاید را منعکس و تصویری نو از عشق ارائه کند. بهترین نمونه از آثار رولان که میتوان تجلی باورهای مذهبی و اخلاقی تولستوی را در آن آشکارا دید، رمان ژان- کریستف است. در این پژوهش برآنیم تا نخست با ارائه تعریفی از مذهب جدید تولستوی، با عقاید مذهبی و اخلاقی وی آشنا شویم، سپس با تکیه بر این باورها به تجلی عشق در رمان ژان-کریستف بپردازیم.