كاظم تينا از اولين متفاوتنويسان ايراني است كه آثار اوليه او در دهه 1320 و آثار مطرح شده او در اين مقاله، در دهههاي 1340 و 1350، يعني تقريبا هم زمان با پيدايش اولين طلايههاي پسامدرنيسم در جهان، به چاپ رسيد. از آنجا كه اين آثار در زمان خود بسيار نامأنوس و با مدرنيسم رايج در آن زمان متفاوت بودند، مورد توجه قرار نگرفتند و اكنون در معرض خمول و نابودي كامل قرار دارند. در بررسي اين آثار، برخي از مهمترين مولفههاي پسامدرنيستي، به شيوهاي پيشرس و خودجوش قابل مشاهده است. از جمله اين مؤلفهها ميتوان عنصر غالب محتوايي پسامدرنيسم، يعني برجستهشدن محتواي وجودشناسانه، همچنين عدم انسجام و فقدان پيرنگ، آشكاركردن شگردهاي ادبي، بيان نظريه در متن، اتصال كوتاه، عدم قطعيت، ابهام، تناقض، آشفتگي زمان و مكان، بينامتنيت، شخصيتهاي شورشگر و يكي شدن شخصيتهاي داستاني را نام برد كه در چند داستان كوتاه از اين نويسنده مورد بررسي قرار گرفتهاند و حضور آنها اين داستانها را درحال گذار از مدرنيسم به پسامدرنيسم نشان ميدهد.
حکیم رازی گذشته از جنبه پزشکیاش که آوازه جهانی گستردهای یافته است، به لحاظ حکمت طبیعی، علم اثباتی و روش تجربی با فرانسیس بیکن قابل قیاس است و بر او فضل تقدم دارد. در این کتاب به حکمت طبیعی و نظام فلسفی رازی پرداخته شده و هدف از تألیف آن است که فلسفه به طور کلی و به معنای اخص کلمه یعنی حکمت طبیعی مادی و اینکه با درک فیزیک رازی دیگر جایی برای متافیزیک در فلسفه ایران نمیماند، مگر برای ذهنیگرایان چارهناپذیر و ایدهآلیستهای لفاظ و لغتباز.
در اين مقاله حضور برخي از مهمترين مولفههاي پسامدرنيستي، چون محتواي وجودشناسانه، عدم انسجام، آميختن انواع ادبي (ژانرها)، اتصال کوتاه، عدم قطعيت، ابهام، آشفتگي زمان و مکان، بينامتنيت، شيفته گونگي شخصيت، تغييرات راوي و زاويه ديد و... در يک رمان از دکتر سيروس شميسا، با نام «تاريخ سري بهادران فرس قديم» با ذکر مستنداتي از متن، اثبات شده است و با توجه به عنصر غالب پسامدرنيسم در اين متن، يعني برجستهشدن محتواي وجودشناسانه با استفاده از مباحث عرفاني به شکلي تازه و کارکردي (functional)، ميتوان گفت اين داستان به شيوهاي نو و بومي شده و غيرتقليدي وارد حيطه پسامدرنيسم شده است، در عين حال که عناصري از مدرنيسم را نيز در خود دارد؛ از جمله آن چنان که لازمه عرفان است، مباحث معرفتشناسانه نيز به نحوي تنگاتنگ و غير قابل تفکيک از مباحث وجودشناسانه در اين متن مورد توجه قرار گرفتهاند.
در اين مقاله حضور برخي از مهمترين مولفههاي پسامدرنيستي، چون محتواي وجودشناسانه، عدم انسجام، آميختن انواع ادبي (ژانرها)، اتصال کوتاه، عدم قطعيت، ابهام، آشفتگي زمان و مکان، بينامتنيت، شيفته گونگي شخصيت، تغييرات راوي و زاويه ديد و... در يک رمان از دکتر سيروس شميسا، با نام «تاريخ سري بهادران فرس قديم» با ذکر مستنداتي از متن، اثبات شده است و با توجه به عنصر غالب پسامدرنيسم در اين متن، يعني برجستهشدن محتواي وجودشناسانه با استفاده از مباحث عرفاني به شکلي تازه و کارکردي (functional)، ميتوان گفت اين داستان به شيوهاي نو و بومي شده و غيرتقليدي وارد حيطه پسامدرنيسم شده است، در عين حال که عناصري از مدرنيسم را نيز در خود دارد؛ از جمله آن چنان که لازمه عرفان است، مباحث معرفتشناسانه نيز به نحوي تنگاتنگ و غير قابل تفکيک از مباحث وجودشناسانه در اين متن مورد توجه قرار گرفتهاند.
در این مقاله ابتدا پسامدرنیسم و مهمترین مؤلفههای آن، مثل محتوای وجودشناسانه، آشکار کردن تصنّع، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، آشفتن زمان، تغییر راوی و زاویه دید، شخصیتهای شورشگر، فرجامهای چندگانه و ... به طور مختصر مرور شده، سپس حضور برخی از این مؤلفهها در دو داستان کوتاه از ابوتراب خسروی، با نامهای «پلکان» و «حضور»، با ذکر مستنداتی از متن، اثبات شده است. با توجه به وجود عنصر غالب پسامدرنیسم در این متون، یعنی محتوای وجودشناسانه، میتوان گفت این داستانها وارد حیطه پسامدرنیسم شدهاند؛ اما عناصری از مدرنیسم، مثل وجود پیرنگ را نیز در خود دارند.