در کتابهای تاریخی و جغرافیایی و ادبی، به فراوانی از نام مکانهای قدیمی و تاریخی یاد میشود، ولی به دلیل از بین رفتن آن آبادیها و مکانها و به دلیل تحول و تغییرنامها، گاهی مؤلفان، مصححان و مترجمان این آثار دچار لغزشهایی میشوند. در این مقاله برای چند نمونه از این نوع خطاها که مربوط به نامهای جغرافیایی آبادیهای ولایت بلخ قدیم است و در کتابهای سفرنامه ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، نزهت القلوب، مسالک و ممالک اصطخری، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، احسن التقاسیم و قانون مسعودی راه یافته، توضیحاتی آمده و اصلاحاتی پیشنهاد شده است. این نامها عبارت است از سدره/ سه دره، کلان/ سمنگان، طالقان/ طایقان، مَدر/ مادر، سیاهگرد/ شاوکرد، رباط میله/ مثله.
طالقان مرکز شهرستان طالقان از استان البرز ایران است. این شهر در منطقهای ییلاقی در میان رشته کوه البرز و در ۱۲۰ کیلومتری شمال غربی تهران قرار گرفتهاست. شهر طالقان به لحاظ قرار گرفتن در رشته کوههای البرز میانی دارای آب و هوای کوهستانی و ییلاقی است به همین دلیل دارای جمعیت فصلی بوده و در تابستان جمعیت آن به بیش از ۱۲ هزار نفر میرسد. این در حالیست که جمعیت ثابت شهر طالقان حدود ۵۰۰۰ نفر است. طالقانیها تات هستند و به زبان تاتی از زبانهای ایرانی شمال غربی سخن میرانند. طالقان مهد بزرگانی است که در تاریخ ایران سهم بسزایی داشته اند. در این کتاب مولف بعد از معرفی طالقان و موقعیت جغرافیایی آن به معرفی این بزرگان پرداخته است.
در این کتاب بعد از بررسی واژه بلخ، به اسطوره بلخ پرداخته شده است؛ بلخی که کیکاوس آن را پایتخت قرار داده بود، حتی قصه بلخی بودن فرعون یا کیلهراسب که بنای بلخ با رنج نهاد؛ همان چهر آزاد دختر بهمن به بلخ مینشست و ظهور زردشت در بلخ و شاهی گشتاسب و تلاقی فرهنگ بودایی و زردشتی و مزدایی و هر آنچه در دورهای زمان در اسطورهها باقی مانده است. از تاریخ بلخ، از نفوذ هخامنشیان و آمدن اسکندر و بلخ اشکانی و ساسانی و تلاش شیعیان و شعوبیه و قیام ابومسلم و شکوه غزنویان و باغهای بلخ تا زمانی که به مزار شریف تغییر نام میدهد. از جغرافیای بلخ نیز سخن رفته است، جغرافیای باستانی، بلخ بعد از اسلام، طخارستان و بلخ، شهرها و فاصلهها، منابع طبیعی و محصولات، ایوان بلخ و باغهای بلخ و دادگاه بلخ که همه به افسانه میماند تا تاریخ.
سیر شعر فارسی و نقد آن از حرکت و نگرش پویا و در عین حال متنوع و متغیر آن برکنار نمانده است؛ چنانکه گاهی اندیشهها و نظرهای منتقدان و متفکران را با قوت تمام به خود جلب کرده و به تأمل و تدبرهای دقیق و توقفهای طولانی در برابر خود وااشته است. کوشش نویسنده در این اثر بر آن بوده که سیر کلی این آرا و اندیشهها را در نقد شعر فارسی استخراج کند. از آنجا که بیشترین مجادلات و مباحثات منتقدان شعر فارسی در سده اخیر و بهویژه بعد از دوران مشروطه در ایران روی داده است و یکی از مهمترین تحولات دنیای شعر و شاعری و نقد و سخنوری فارسی در این روزگار رخ نموده است، پایه اصلی این کتاب بر بررسی این آرا و تحولات از دوره مشروطه تا سال 1332 هجری شمسی گذاشته شده است.
با انقلاب مشروطه، شعر حضور بيشتري در ميان عوام يافت و شاعران، شعارها و پيامهاي انقلابي را در قالب زبان ساده عاميانه براي آگاهي و تشويق مردم به کار گرفتند. نيما نيز از زباني نزديک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ويژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبيعي نزديک کردند؛ بنابراين آنچه را که در دو دهه اخير به آن "شعر گفتار" ميگويند، محصول شعر بعد از فروغ است. مدعيان اين نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهرهگيري از وزن طبيعي کلام، آثاري ميآفرينند که لحن گفتار بر آن حاکم است و چنان وا مينمايند که گويي براي مخاطب حاضر سخن ميگويند. اما بعضي از آنها در هماهنگي با شيوه شاعران موج نو و حجم، با زبان گفتار رفتاري نامتعارف کردهاند و به نوعي آشناييزدايي افراطي در زبان دست زدهاند. بدين سبب ميتوان شعر گفتار را به دو دسته معناگرا و معناگريز تقسيم کرد. نتيجه بررسيها نشان ميدهد که وجوه تمايز اين نوع شعر از ساير جريانهاي شعري معاصر، هنوز در حدي نيست که بتوان آن را يک جريان مستقل شعري به شمار آورد.