در ذهن و زبان مردم و آثار ادبی و تاریخی، برخی اعداد هست که اهمیت خاصی دارند مثل سه، سی، شش، نه، دوازده، چهل، صد و هزار که آنها را اعداد کمال میخوانیم. همچنین گاهی هر یک از این اعداد را یک شماره کم میکنند و عدد کوچکتر از اهمیت خاصی برخوردار میشود مثل پنج یا نود و نه یا یازده، گاهی نیز اعداد خاص را یک شماره افزون میسازند و شماره افزوده، اهمیت ویژهای مییابد مثل هفت، سیزده، ده، هزار و یک. به نظر میرسد این موارد با توجه به تعریف و کارکردهای اسطوره، بنیاد اسطورهای داشته باشند. نگارنده با توجه به اسطوره آفرینش نمونه نخستین انسان، معتقد است عدد کمال، شکل دیگری است از مرگ و پایان که موجب خلق و آفرینش مجدد است، تداوم زندگی و حیات را در کم گرفت و کاستن از شمار عدد کمال نشان میدادهاند بدین مفهوم که هنوز چرخه به پایان نرسیده است اگر هم چرخه به پایان برسد دوباره چرخهای نو آغاز میگردد. این مفهوم خلق دوباره را با افزودن یک شماره به عدد کمال نشان میدادند. مجموعه این تلاشها و حرمت و تقدسی که اعداد یافتهاند صرفاً برای تبیین اسطورهای نبوده است، بلکه مهمترین کارکردش براندازی زمان و غلبه بر آن بوده است.
یکی از احکام عدد ساختن اسم منسوب از الفاظ عدد است. اسم منسوب عددی متناسب با نوع عدد متفاوت است. کلأ در بنای نسبت از الفاظ عدد روش قاعده مند و معینی ذکر نشده است اما آنچه مسلم است این است که گاهی بر وزن " فعال" که احیانأ"یاء" نسبت هم همراه آن است، ساخته میشود, مانند: ثلاث و رباع و ثلاثی ورباعی. در عین حال ساختن اسم منسوب از عدد، مطابق قواعد نسبت نیز امری جایز است, مانند: واحدئ از واحد و أربعئ از أربعه. در عدد مرکب از آن نظرکه مرکب مزجی است، مطابق قاعده مربوط به بنای اسم منسوب در مرکب مزجی، اسم منسوب ساخته میشود, مانند:" تسعئ" از "تسعه عشر، یاگفته میشود"تسعة عشرئ" چنانکه گفته میشود "الشیعة الاثناعشریة". نسبت در اعداد عقود با الحاق " یائ" نسبت به لفظ عدد حاصل میشود, مانند: " خمسونی" منسوب به "خمسون" و در اعداد معطوف به هر دو جزءعددیاءنسبت میپیوندد.
رابط های شماری در دستور زبان به واژههای میانجی میان شماره و شمرده(عدد و معدود) اطلاق میشود. این رابط ها در زبان نوشتاری همان نقشی را دارند که واحدها در علم فیزیک دارند. برای تعیین واحدهای مقدار یا تعداد و نوع و اندازه شمرده دبیران و نویسندگان و حسابداران دیوانی سدههای اخیر واژههای قراردادی مناسبی را برگزیده و بکار بردهاند که امروزه در دستور زبان به آنها رابط شماری گفته میشود. وسایل بستهبندی مانند بسته و جعبه و کارتون نیز به عنوان رابط شماری بهکار میروند. در متون ادبی رابطهای شماری مانند «یک سینه راز»، «یک کهکشان ستاره» و «یک دهن آواز» و «یک قَبس آتش» نیز کاربرد دارد. یک بیت شعر، یک سطر نوشته، یک پاراگراف مطلب، یک جمله سخن، یک گروهان سرباز از دیگر موارد کاربرد رابطهای شماری است. کلمههای «عدد»، «قلم»،«تا» و «فقره» واحدهای عمومی هستند که میتوانند برای شمارش هر چیزی که واحد آن را نمیدانیم به کار ببریم. نشاط در مقدمه ی کتاب می نویسد: «بخش بسیار وسیعی از زبان را عدد و ترکیبات و مفاهیم عددی فراگرفته است و کابردهای آن به قدری زیاد، وسیع و عظیم است که اثرات و نمونه های مستقیم و غیرمستقیم آن در تمام امور روزمره ی زندگی بشر و علوم و فنون عصر به حد وفور به چشم می خورد. به عبارت مختصر عدد زبان علم است... در این مجلدات به سهم خویش، به تشریح و توضیح عدد و کاربردهای آن در زبان فارسی همت گماشته ام و هدف از این امر تهیه ی یک دستور و کتاب مفید درباب شناسایی شمار و مقدار است... .» این کتاب به قلم دکتر سید محمود نشاط در سال 1368 توسط موسسه انتشارات امیرکبیر در تهران و در 3300 شمارگان منتشر شده است.
سنتی ژرف و پایدار هست که انسان امیدوار است کسی بیاید و او را از محنتها نجات بخشد. این فرد قهرمان آرمانی است. ویژگیهایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده میشود متأثر است از آنچه انسان در آیینها و اسطورههایش درباره نمونه نخستین انسان میاندیشیده است و در پرتو آن آیین، راز آفرینش را تبیین میکرده است. در این کتاب با توجه به کارکردهای نخستین انسان، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده، جابجایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجاتبخش توضیح داده شده است. ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو، طهمورث، جمشید، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگیهای نخستین انسان و نخستین شاه هستند، به مسئله نجاتبخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد شده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مسئله به نمونههایی از آن در قالب داستان سیمرغ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.