یقظه و بیداری از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مقابل غفلت و بیتوجهی قرار دارد و لازمه رسیدن به مقام توبه و گام نهادن در وادی سلوک است. یقظه حالی است که با جذبه و عنایت الهی آغاز میشود و انقلابی درون انسان به پا میکند که او را با سلوکی عارفانه به کمال مطلوب میرساند. نوشتار حاضر بر آن است تا با تأکید بر اهمیت یقظه در مراتب سلوک، داستان پیر چنگی از مثنوی مولوی و شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را با هدف شناخت دقیق این مفهوم عرفانی بررسی کند و از منظر این دو داستان به عوامل یقظه، حالات انسان پس از یقظه، نقش پیر و هدایتگر، تأثیر الهامها و رویدادهای غیبی، تقدم مشیت الهی بر خواست بنده، آزمایش الهی تأثیر سوز دل و گریه در استجابت دعا، سفر از من به فرامن، نفی حجاب خودبینی، گناه دانستن عجب، ترک هوشیاری و... دست یابد.
شیخ فریدالدین محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری از برجستهترین عارفان شاعر و عارفان شاعر ایران است. سخن او شعلهای است که جان مشتاقان را گرم میکند و آنها را به گرمروی در وادی بیپهنه عرفان وامیدارد. میزان حکایاتی که عطار در کلیه آثار منظوم خویش به کار گرفته، بالغ بر 850 داستان میشود که در این بین، زیباترین و دلنشینتر این داستنها، داستان شیخ صنعان است که چه از جهت پرداخت داستان و چه توصیفات زیبا، در صدر این داستانها قرار دارد. این داستان در کتاب «منطق الطیر» آمده و همه داستان بالغ بر 409 بیت میشود. در این کتاب تفسیر و تحقیق این داستان همراه با شرح ابیات آن آمده است.
سید نورالدین نعمت الله کرمانی (730-834 قمری) شاعر و عارف ایرانی است که سلسله نعمت اللهی منسوب به اوست. شاه نعمتالله طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر قرار داد. او به سیر و سفر در مصر، حجاز، ترکستان و ایران پرداخت و به نشر عرفان و تصوف همت گمارد. از شاه نعمت الله علاوه بر دیوان اشعار، تالیفات دیگری نیز بر جای مانده است. کتاب پیش رو جلد اول رسائل شاه نعمت الله و مشتمل بر 12 رساله عرفانی است که به کوشش جواد نوربخش کرمانی گردآوری شده اند. سلوک، توحید، نصیحت نامه، محبت نامه و نفسیه عناوین برخی رسالات این مجلد هستند که در سال 1340 و توسط انتشارت خانقاه نعمت اللهی در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
سيره و روش بزرگان دين از جمله پيامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نشان ميدهد که علاوه بر تثبيت انديشه توحيدي، سوق مردم به سمت صفات پسنديده اخلاقي نيز همواره مدنظر آنان بوده است، به گونهاي که در باور ايشان، اخلاق به همراه باور توحيدي، دو رکن عمده جامعه ايماني به حساب ميآيد. اما به نظر ميرسد پس از آنان، جامعه ديني از مساله اخلاق غافل ماند. به همين دليل، برخي از تربيت يافتگان تمدن اسلامي با آگاهي از اين امر و با عنايت به فرجام ناخوشايند بيتوجهي به ارزشهاي اخلاقي، در آثار خويش به تبيين عوامل تاثيرگذار بر رشد اخلاق پرداختند تا شايد بار ديگر، اين رکن مغفول مانده جامعه ايماني احيا شود. در اين پژوهش، به بررسي اين عوامل تاثيرگذار با تکيه بر آرا و انديشههاي شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي پرداخته ميشود. از ديدگاه وي، عواملي چون نگرش حداکثري به اخلاقيشدن فرد، تعميق فرهنگ بايد و نبايد بر اخلاق، مصلحتانديشي و منفعتطلبي و اخلاقگويان بياخلاق، در نابودي ارزشهاي اخلاقي تاثيرگذار است.