در خوانِشهای دوباره و نوین از روایتهای تاریخی و اساطیری، گاه با شباهتهای بنیادین و انکارناپذیری روبرو میشویم که میتواند همسانی برخی از کهنالگوها را در شکلدهی به ساختارِ اندیشههای انسانی گوشزد کند؛ از جمله این داستانها، روایتِ ایرانی زندگی ایرج و روایت عبری یوسف (ع) است؛ اگرچه در روایات کهن، داستان ایرج نیز به عنوان متنی مذهبی و مقدّس قابل اعتنا بوده است؛ امروزه از آن بیشتر به عنوان متنی اسطورهای حماسی یاد میشود؛ در مقابل داستان یوسف(ع) از همان نخستین روایت در تورات، وجهه مذهبی داشته و این ویژگی را در روایات مسیحی و اسلامی نیز حفظ کرده است. مقاله حاضر تحلیلی تطبیقی درباره ساختار و محتوای داستان ایرج و قصه یوسف است و سعی دارد ضمن واکاویِ بنمایههای کهن این دو روایت، به جنبههای مختلف و شباهتهای قابل اعتنای آنها بپردازد و در این مسیر روایت عبرانی داستان یوسف را با روایت قرآنی و اسلامی مقایسه کرده و مطالعهای تطبیقی را در آنباره سامان داده است.
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: "... شرح غزلها بیشتر بر روش شرح تطبیقی استوار است که در ایران تقریبا بدیع و کم سابقه است. یعنی سعی نگارنده بر این است که بتوانم شرحی تطبیقی با عنایت به هر سه زبان اصلی عالم اسلام عربی و ترکی و فارسی بنگارم ...
انقلاب مشروطیت و مجاهدت مجاهدان بزرگ به همراه ملت شجاع ایران پشت استعمار را خماند....اما دیری نپائید که انقلاب را به انحراف کشاندند، بزرگ مردان انقلاب را توسط شاه دست نشانده قاجار یا به دار آویختند یا به طریقی از میدان به در کردند. با این وجود ابرقدرتان آن زمان روس و انگلیس از قیام مردم و آتشی که زیر خاکستر بود و هر لحظه انتظار می رفت شعله ور شود بیم و هراس داشتند. وجود حکومتهای محلی و قیام گاه و بیگاه مردم در اطراف ایران چون لرستان کردستان گیلان راه چپاول را بر استعمارگران بسته بود. استعمارگران در طول تاریخ هماره سعی بر این داشته اند که بر این منطقه سیطره پیدا کرده دامنه نفوذ خود را بر دیگر نقاط ایران بگسترانند اما هربار با مقاومت دلاوران لرستان روبرو شده مجبور به عقب نشینی شده اند.در عصر ننگین سر سلسله پهلوی (رضاخان) بار دیگر این منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفت. سیصد هزار خانوار اعم از شهری و روستایی با دلاوری و رشادت کم نظیر در مقابل قوای مهاجم و دست نشانده بریتانیا ایستادند و دوازده سال مقاومت کردند. آنها با رشادت و بی باکی خود حماسه ها آفریدند.
میان ادیان الهی مشابهتهای بسیاری در عقاید مربوط به مبدأ روح، سرنوشت روح پس از مرگ، رستاخیز، داوری و بهشت و جهنم وجود دارد که این امر حاکی از ارتباط ادیان با یکدیگر است. هر چند این ارتباط؛ بویژه در ادیان توحیدی همچون یهود و اسلام بیشتر به چشم میخورد؛ اما بررسی مشابهات دو دین زرتشتی و یهودی نیز به دلیل ارتباط فرهنگی و سیاسی میان زرتشتیان و یهودیان پس از سقوط اورشلیم و اسارت یهودیان به دست بخت النصر و سپس فتح بابل توسط کوروش و آزادی یهودیان که زمینهساز نفوذ فرهنگ ایرانی و عقاید زرتشتی در اعتقادات یهود گشت، حائز اهمیت است. از جمله این مشابهات اعتقاد به ماهیت دوگانه روحانی و جسمانی انسان، پذیرفتن روز رستاخیز به عنوان امری مسلّم و مراتب بهشت و جهنم نزد پیروان این دینهاست. با مطالعه در اعتقادات ادیان به طور کلّی و در باب مباحث مربوط به آخرت شناسی و حیات روح پس از مرگ به صورت جزئی تر، چنان که موضوع این نوشتار است، میتوان به یکی بودن منبع تعالیم آنان که همانا وحی پروردگار است پی برد. اگرچه بعضی عقاید موجود در دو دین یهودی و زرتشتی در سه اثر عرفانی که در این جستار مورد بررسی قرار گرفتهاند، وجود ندارد، مانند وجود تناسخ و حلولگرایی در یهود که در برخی منابع؛ بویژه آثار کابالیستی بدان اشاره شده است، امّا شباهتهایی هم وجود دارد که به سبب اشتراک مبدأ وحی است و نمیتوان این مشابهات را انکار کرد.
سامانيان در قرن چهارم هجري حکومتي نسبتا مقتدر در حوالي ماوراءالنهر ايجاد کردند. شرايط مناسب اقليمي و اقتصاد پويا، امنيت و ثبات سياسي بستري مناسب براي اهالي منطقه فراهم كرد که در راه علم و فرهنگ و هنر گامهاي ارزشمندي بردارند. شهر بخارا پايتخت شکوهمند آل سامان بود که در آن دانشمندان و شاعران بزرگ پرورش يافتند. ابو عبداله رودکي، (پدر شعر فارسي و شاعر دربار سامانيان از تنعم و رفاه اقتصادي و جايگاه اجتماعي فوق العادهاي برخوردار بود. بر پايه اين رونق و غناي همه جانبه، ديوان اين ملک الشعراي دربار و ديگر شاعران هم عصرِ او حاوي درونمايههايي چون: عشق و عشقبازي، مدح ممدوح، مي و شادخواري گشت. داشتن روحيهاي شاد به دور از رذايل اخلاقي بيشك حاصل نداشتن دغدغههاي امــور معاش و آزادي در بيان فكــر وانديشه است. به ادعــاي اين مقاله، فراهمشدن رفاه اجتماعي مناسب با پشتوانهاي عظيم از ثروت و ثبات قدرت سياسي، عاملي بزرگ در ترويج شادي و شادمانهزيستن مردم در كنار هم بوده است. درعصر سامانيان زمينههاي اصلي اين رفاه فراهم شده بود ورودكي به عنوان يك شهروند برخوردار از اين مواهب، آثار و نمونههاي شادي حاصل از رفاه اجتماعي را در شعر خود منعكس ساخته است. بنابراين در اين مقاله برآنيم تا به کمک تحليل محتوا و به روش بسامدي، به اثبات مدعاي خود بپردازيم.