سالهاست که هر چه بوده رها کردهام، جز «شعر». اما ترجمه و تکلمی توفانی پیش رو آمد که قرار همیشهام را نادیده گرفت. طاقت ندارم سخن آخر این مکتوبه را هم در همین نکته نخست فاش نگویم: عجب اتفاق عظیمی! چه انتخاب خجستهای! و هم کاری سترگ و کلامی به هفت آب شسته در شعور زبان ما ـ ظریف چون لهجه نسیم پرقدرت چون تکلم توفان.
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
در بخش نخست کتاب، "ادبیات داستانی" در گستره تاریخ، اسطوره، افسانه، رمانس و رمان به اختصار شرح و تبیین میگردد، سپس مقوله ورود رمان و داستان کوتاه به ادبیات فارسی، با ترجمهها سفرنامههای خیالی، مقالات شبه داستان و رمانهای تاریخی بازگو میگردد .بخش بعدی کتاب مربوط به "پیشگامان انواع جدید داستانی" است که با معرفی کوتاه جمالزاده و مشفق کاظمی پی گرفته میشود . نویسنده در مبحث "نسل اول داستان نویسان" از هدایت، علوی و چوبک و از مختصات آثارشان یاد میکند و در بخش "گروه دوم از نسل اول داستان نویسان" و ویژگیهای داستان نویسی حجازی، دشتی، نفیسی و جواد فاضل را به اختصار برمیشمارد .مباحث بعدی کتاب که شامل ارزیابی کوتاه آثار نویسندگان فارسی است به این موضوعات و شخصیتها اختصاص مییابد : "نسل دوم داستان نویسان :دانشور، آل احمد و گلستان"، "ادامه داستان نویسان نسل دوم :بهآذین و پرویزی"، "رمان تاریخیی مستعان، مسرور، مدرس، سردادور، میمندی نژاد، مطیعی، امیر عشیری، آرین نژاد و آشتیانی"، "نسل سوم داستان نویسان :صادقی، ساعدی، افغانی و مدرسی"، "نسل چهارم داستان نویسان :گلشیری، میرصادقی، فصیح، شهدادی، و ایرانی"، "ادبیات اقلیمی یا داستان نویسی روستا"، "ادامه نویسندگان ادبیات روستا :فقیری، بهرنگی و درویشیان"، "نثر علمی ادبی"، "نمایشنامه نویسی"، "نمایشنامه نویسی در دورههای بعد"، و "ترجمه از زبانهای اروپایی" .
آنچه در پی میآید؛ ورودیهای به گزارش شعر در شش ماه نخست سال 1377 خورشیدی است؛ در پی این خواست، در آخرین لحظات چاپ سومین شماره بخارا، سرانجام متقاعد شدم که این کار اگر به عدالت و دقت انجام پذیرد، خود از جایگاه شایستهای در سیر کارنامه شعر امروز ایران برخوردار خواهد شد، به این دلیل از سیدعلی صالحی که اشراف وسیعتری بر این حوزه دارد، خواستم تا در این راه، بخارا را یاری دهد؛ شعر، آفرینه عجیب دیگری است؛ در عین خودجامگی در واژه؛ به هیچ نوع ادبی نزدیک نیست، در کلمه مینماید اما معنا را به راه خود میبرد. انواع ادبی به قول قدما، مقید ممکنات و دست به سینه دستور و اتفاقی به نام «قانون» است، در جایی که دیگر شعر این نبوده، این نیست؛ نیسته پا در گریز به هست آمده است شاید. آنجا که شعر اعلام اعتراض میکند، دانستههای قانونزده بر باد میروند. به گواه تاریخ نیمه نصفه به نسیان نشسته، شعر به وَرزِ واژه نمیآید مگر به شرط شهادت دَم به دَم آفریدگار خویش. عجب قداستی دارد این خاک آلوده برتر از ملکوت که حتی اسطورشناس را به اسطوره بدل میکند.