بسیاری از پژوهشهای ادبی، با روشهای گوناگون به بررسی و تحلیل یک یا چند متن از متون ادبیات فارسی میپردازند. در این میان نکتهای که چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، مساله گزینش متن است؛ چنانکه اغلب آن را به عنوان ماده پژوهش، امری جدا از چهارچوب نظری و روششناسی تحقیق در نظر میگیرند. این در حالی است که نگاهی جدی و مسألهوار به گزینش متن میتواند نتایجی در جهت تقویت وجوه پژوهشی تحقیق به همراه داشته باشد. مقاله حاضر نیز با هدف نشان دادن اهمیت این مسأله به عنوان مؤلّفهای روششناختی در مطالعات ادبی نگاشته شده است. به نظر میرسد تأکید بر وجوه روششناختیِ گزینش متن، در گرو آگاهی پژوهشگر از نسبت متن مورد نظر با دیگر متون و شباهتها و تفاوتهای آنها با یکدیگر است. این تلقی از سویی نشان دهنده ابتناء پژوهش بر آگاهیها و پیشفرضهای محقق، و از سوی دیگر نمایانگرِ نقش متن و گزینش آن در شکلگیری بنیانهای نظری و نتایج تحقیق است.
جلال الدین درباره عقل و اقسام و مراتب آن مطالب فراوانی گفته است. این مطالب را با اینکه از نظر علمی و فلسفی سیستماتیک مطرح نکرده است ولی می توان گفت: در این موضوع توانسته است عالی ترین مطالب مربوط به عقل را بیان کند. مولف کتاب عقل و عقول و عاقل و معقول و نظریه جلال الدین درباره آنها از علامه محمدتقی جعفری است که در سال 1359 توسط انتشارات نهضت زنان مسلمان به چاپ رسیده است.
این کتاب دارای دو بخش اصلی است. در بخش اول افزون بر نگاهی به زندگی و آثار گلدمن، نظرگاه تنی چند از اندیشهگران بزرگ جهان (آدرنو، پیاژه، میشل لووی، مارکوزه و ...) آمده است. در بخش دوم تلاش شده که برگزیدهای از مهمترین آثار گلدمن ـ به ویژه در عرصه روششناسی، فلسفه و جامعهشناسی فرهنگ و ادبیات ـ عرضه شود. بخشهایی از آثار اصلی گلدمن ـ درآمدی بر فلسفه کانت، پژوهشهای دیالکتیکی، علوم انسانی و فلسفه، مارکسیسم و علوم انسانی و خدای پنهان ـ در این کتاب آمده است.
تعاريف و تلقيهاي مرسوم از طنز و مطايبه در ادبيات فارسي بر تقابلي بنيادين ميان «سخن جد» و «سخن غيرجد» بنا شدهاند. اين پيشفرض، پي آمدهايي را در حوزه طنزپژوهي به دنبال داشته است که از آن جمله به مواردي چون رجحان «سخن جد» بر «غيرجد» و همچنين تقليل طنز و شوخ طبعي به پيامي اجتماعي، اخلاقي، ديني و ... ميتوان اشاره کرد. مقاله حاضر با نشاندادن کاستيهاي اين شيوه نگاه، به ويژه در مورد طنزهاي عرفاني در پي آن بوده است تا با بهرهگيري از انديشههاي ميخاييل باختين، چشماندازي از طنز عرفاني ترسيم کند که بنيانهاي آن بر ويژگيهاي کارناوالي زبان و طنز عرفاني و ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» بنا نهاده شده است. در اين چشمانداز، اگر ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» را به صورت يک پيوستار در نظر بگيريم، طنز عرفاني در سويي قرار دارد که در آنجا کمترين ميزان مرزبندي به چشم ميخورد. اين مرزبندي با گذر از طنزهاي اجتماعي و سياسي به بيشترين مقدار خود در سوي ديگر پيوستار، يعني دشنامها و هجوهاي شخصي ميرسد.
گفتگو در آثار میخاییل باختین اصطلاحی است که سرشتی روششناختی دارد. وی گفتگو را روشی برای روبه رو شدن با اموری میداند که تن به برخورد سلطه جویانه نمیدهند. بنابراین، این اصطلاح در تقابل با برتریطلبی نیروهای تک آوا قرار میگیرد. جنبههای گفتگویی طنز، خنده و کارناوال در اندیشه باختین نیز در همین ویژگی ریشه دارند. هدف مقاله حاضر بررسی زمینههای است که با پرورش عناصر گفتگویی و کارناوالی، به شکلگیری عناصر طنزآمیز در مثنوی انجامیدهاند. از این رو، ابتدا براندازی آوای برتر به عنوان روشی تنیده در ساختار صوری و معنایی مثنوی بررسی شده است. در بخش دوم، بازتاب این روش در طنزآمیز کردن حکایات مثنوی دنبال شده است. در این حکایات، ورود صدای مسلط به فضایی عمومی و همنشینی آن با صداهای سرکوب شده، به ایجاد فضایی کارناوالی و همراه با خنده میانجامند. میتوان گفت، طنزپردازی مثنوی، زاییده روش براندازنده و فرارونده آن برای تفسیر جهاناند نه عناصری برای تزیین متن.