حسین کاظم زاده (۲۰ دی ۱۲۶۲ در تبریز - ۲۷ اسفند ۱۳۴۰ در سوئیس) معروف به ایرانشهر از دانشمندان و نویسندگان نامدار ایرانی است. شهرت وی به «ایرانشهر»، بهدلیل انتشار مجلهای به همین نام بین سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ شمسی است. وی برادر دمکرات معروف، دکتر زینالعابدین است. او مدتی دیپلمات سفارت ایران در لندن بود. حسین فرزند حاج میرزا کاظم در شهر تبریز چشم به جهان گشود. وی در استانبول انجمنی مخفی به نام «انجمن برادران ایرانی» را برای پیشبرد جنبش مشروطه پایهگذاری کرد. ایرانشهر از سال ۱۳۱۵ خورشیدی در روستای دگرسهایم ایالت سنت گالن سوییس به تالیف و نگارش کتابهای گوناگون همت گماشت. او به زبانهای فرانسه و انگلیسی و آلمانی آشنائی داشت و مدتها در دانشگاه کمبریج با سمت معاونت پروفسور ادوارد براون خاورشناس معروف زبان فارسی تدریس میکردهاست. کاظمزاده در برلین با همکاری ابراهیم پورداوود و چند تن دیگر مجله" ایرانشهر را منتشر میکرد. شماره" نخست این مجله در ۲۲ ژوئن ۱۹۱۹ در ۱۶ صفحه انتشار یافت. کاظمزاده در اواخر عمر در سوییس به عرفان روی آورد و مکتب عرفان باطنی را بنیان گذارد. کتاب حاضر گزارشی از سیر زندگی و روزگار و همچنین فعالیت ها و آثار کاظم زاده ایرانشهر می باشد. این کتاب به همت کاظم کاظم زاده ایرانشهر در سال 1350 توسط انتشارات کتابخانه و چاپخانه اقبال در تهران منتشر و چاپ شده است.
«یحیی سمیعیان» متخلص و مشهور به «ریحان» در سال 1313 ق در تهران دیده به جهان گشود. در سن 15 سالگی به همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در کلاس هفتم نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساند. وی پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکلهای ادبی و فرهنگی، روزنامهنگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد»، و «نوروز» را منتشر کرد. افزون بر این دو، آثار ریحان در نشریه نوبهار، خورشید، حکمت، حبلالمتین، دانشکده، ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی، سپید و سیاه، و امان افغان به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان» و «دیوان یحیی ریحان» از دیگر آثار اوست. ریحان دهه پایانی عمر را به سختی گذراند و از این که گمنام بود رنج میبرد، تا این که در اول اسفند 1363 بدورد حیات گفت. در ششمین مجلد از مجموعه «مفاخر مطبوعات ایران» یحیی سمیعیان معرفی و زندگی و آثار او بررسی شده است." اسم من یحیی، تخلص ریحان و نام خانوادگیام سمیعیان است. پدر مرحوم من محمدباقر اصفهانی نام داشته ولی در شهر تهران به دنیا آمده بود و فقط اجداد او اهل اصفهان بودهاند، خود من نیز در تهران قدم به عرصه وجود گذاشتهام. موقع تولد من، پدرم به تجارت اشتغال داشت ولی بعدها سرمایهاش تمام شده بود و به حقالعمل کاری امرار معاش میکرد. در سال 1272 شمسی در تهران به دنیا آمدهام و روز تولد من مقارن با روزی بوده است که میرزا رضای کرمانی [...] ناصرالدین شاه قاجار را با ششلول به قتل رسانده است. البته تاریخهایی که ریحان برای تولدش نوشته همخوانی ندارد، زیرا اگر روز قتل ناصرالدین شاه به دنیا آمده بود، روز تولد او جمعه 17 ذیقعده 1313 قمری برابر با فروردین 1275 خورشیدی میشد.یحیی سمیعیان تا پایان تحصیل دوره ابتدایی در تهران اقامت داشت و پس از طی دوره یاد شده در سن 15 سالگی همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در آن شهر وارد کلاس هفتم مدرسه ملی خراسان شد و همان سال نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساندو وی پس از پایان کلاس هفتم وارد خدمت در اداره دارایی خراسان شد و پس از چهار سال به تهران انتقالی یافت. در دوران مشهدنشینی با مطبوعات آن شهر به همکاری پرداخت و سرودههایش را به چاپ رساند. همکاری یحیی ریحان به مطبوعات چاپ مشهد ختم نمیشد. بر اساس مطالب کتاب، «ریحان» نوشته است که چون در موقع اقامت خود در شهر مشهد مقالاتی از جراید فرانسه برای روزنامههای تهران (عصر جدید و ارشاد) میفرستادم لذا پس از وارد شدن به تهران به دیدن مدیران جراید مزبور رفتم آنها ورود مرا از خراسان به تهران در ضمن اخبار داخلی درج کردند. در آن اوقات مرسوم بود که هر وقت مأمورین دولت یا شعرا و نویسندگان در ولایات به تهران یا از تهران به ولایات عزیمت میکردند، جرایدی که با آنها مربوط بودند ورود یا خروج آنها را در روزنامه خبر میدادند.در چند روز [اقامت در تهران] به دیدن آقای سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد رفتم.زیرا سرمقالههای روزنامه رعد که به قلم خود او نوشته میشد خیلی جالب توجه بود و میل داشتم نویسنده آن مقالات را ملاقات نمایم.روزنامه رعد از سایر جراید آن روز مهمتر بود و بهقدر کافی مترجم و نویسنده داشت و مقالات اشخاص دیگر را درج نمینمود. اساسا آن اوقات نویسندگان زیادی در تهران بودند. گاهی آقای عدلالملک دادگر در پاورقی رعد مقالات ادبی مینوشت و همچنین آقای دیوان بیگی سناتور هم مقالات ادبی جالب توجه در جراید تهران مرقوم میداشت.ریحان پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکلهای ادبی و فرهنگی، روزنامهنگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد» را انتشار داد.وی پس از «گل زرد» در فروردین 1300 هجری شمسی «نوروز» را به چاپ رساند و این جریده ملی، ادبی و اجتماعی، هفتهای یکبار در روزهای سهشنبه منتشر میشد.یحیی ریحان پس از تجربه دوره اول گل زرد و انتشار نوروز و به دنبال سقوط دولت سیدضیاءالدین طباطبایی تصمیم گرفت دوره دیگری از حیات گل زرد را آغاز کند.در این باره در کتاب آمده است: ... در صدد برآمدم مجددا روزنامه گل زرد را منتشر سازم.در آن موقع وزیر فرهنگ ممتازالدوله بود. مرحوم دهخدا نامهای به وزیر فرهنگ نوشت و توصیه کرد که امتیاز و اجازه نشر روزنامه گل زرد را بدهند. ممتازالدوله ذیل نامه دهخدا به آقای میرزا رضاخان نائینی معاون وزارت فرهنگ نوشت: آقای معاون راجع به روزنامه گل زرد مطالب متضاد میشنوم. به موضوع رسیدگی شود هرگاه اشکالی حاصل نباشد اجازه نشر داده شود.هر کس به دستور و دستخط فوق توجه نماید استنباط میکند که ممتازالدوله وزیر فرهنگ نه هرگز یک شماره روزنامه گل زرد را دیده یا خوانده بود و نه از مندرجات دو شماره جریده نوروز اطلاع حاصل نموده بود و اگر جراید مزبور را دیده بود اینطور دستور نمیداد بلکه شخصا در رد و یا قبول تقاضای نشر روزنامه تصمیم میگرفت. افزون بر گل زرد و نوروز، آثار ریحان در نشریههای نوبهار و خورشید(چاپ مشهد)، حکمت(چاپ قاهره)، حبلالمتین (چاپ کلکته)، دانشکده ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی و سپید و سیاه(چاپ تهران)، امان افغان (چاپ کابل) به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان»، «دیوان یحیی ریحان» و خاطرات و سرگذشت از دیگر آثار اوست. باغچه ریحان در سال 1338 قمری به چاپ رسید.
اين كتاب شعر مجموعه كليات شعرهای محسن شمس است كه در دهه پنچاه چاپ گرديده اين كتاب مجموغه اشعار محسن شمس مي باشد. محسن شمس ملک آراء شاعر، متخلص به محسن. در همدان به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش و تحصیلات عالى را در دارالفنون به پایان رسانید. او چندى به سمت مترجمى در كلاس توپخانه كه به سرپرستى یكى از افسران آلمانى به نام فیلیمر اداره مىشد به كار پرداخت و ازآن پس به خواست ظلالسلطان براى مصاحبت و تدریس فرزندان او به اصفهان خوانده شد. در 1326 ق به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد. از آثارش: «رباعیات محسنیه»؛ «دیوان» شعر.
در این کتاب چهار تألیف از حسین کمال زاده ایرانشهر به نام های رهبر نژاد نو، قوه فکر و معجزات آن، تجلیات روح ایرانی و تفسیر معنوی بر دیباچه مثنوی آورده شده است. نویسنده در کتاب اول کوشیده تا فلسفه توحیدی خود را معرفی کند، فلسفه ای مرکب از علم غرب و آموزه های شرقی و دینی. خوشبختی چیست و کجاست؟ خودت را بشناس، ترقی و تمدن، تکامل و اعتدال، اراده و متانت، استقامت، عشق و محبت هفت گفتار این کتاب را تشکیل می دهد. در کتاب تجلیات روح ایرانی خصایص ملت ایران قبل و بعد از اسلام اخلاق، خصلت ها و استعدادهای ملت ایران و تاثیر آن در روند تحولات اجتماعی ریشه یابی شده است. ایرانشهر در کتاب قوه فکر و معجزات آن نقش این قوه متمایز کننده انسان و حیوان و تأثیر آن در سرنوشت انسان یعنی خوشبختی یا بدبختی را تبیین کرده است. این کتاب شامل نه مقاله چاپ شده نویسنده در نشریه کوشش است که بعدها به صورت کتاب در آمده و در اندک زمانی به چاپ دوم رسید. تفسیر معنوی بر دیباچه مثنوی نیز شامل تفسیر 50 شعر از ابتدای مثنوی و ده غزل از دیوان شمس است. فروزانفر و حاذقی هم بر این تفسیر مقدمه ای نگاشته اند. این مجموعه به همت کاظم کاظم زاده ایرانشهر در چاپخانه اقبال در سال 1353 به طبع رسید.