ادبیات ژاپن تا پیش از قرن نوزدهم، به دلیل تعاملات فرهنگی و تجاری و سیاسی با چین و هند، از این دو کشور، بخصوص چین، بسیار متأثر بوده است. چین تا پیش از دوران مدرن انتقالدهنده فرهنگ و ادبیات خود به ژاپن و کرده بود، اما در دوران مدرن این ارتباط تغییر کرد و ژاپن پیامآور مدرنیسم شد و چین و کره از طریق ژاپن با ادبیات غرب آشنا شدند. جنگ جهانی دوم ژاپن را با شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی مواجه کرد. ژاپن در این دوران به ارتباط با کشورهای اروپایی تمایلی نداشت و با تکیه بر برتری فرهنگش، خود را در انزوا نگه میداشت. این سیاست ژاپن بعد از جنگ بسیار مورد انتقاد قرار گرفت. در سال 1948 انجمن ادبیات تطبیقی ژاپن، به ریاست ناکاجیما کنزو و با 157 عضو در توکیو تأسیس شد. هدف این انجمن ارتقای تحقیقات محلی و بینالمللی در فرهنگ و ادبیات تطبیقی در ژاپن بود و تاکنون نیز برای تحقق این هدف فعالیتهای ذیل که در این مقاله بیان شده دنبال کرده است.
مجلد چهارم مجموعه هفتاد سخن با نام شیوه های نو در ادبیات جهان، سراسر به داستاننویسی و نوپردازی در شعر معاصر اروپا و آمریکا و آسیا اختصاص دارد و در آن مکاتب ادبی قرن بیستم، اعم از فوتوریسم، سورآلیسم، دادائیسم، کوبیسم و عموما مدرنیسم، تعریف و تشریح و بررسی شده است. دکتر خانلری که خود از نادره های روزگار ما در نقد علمی و یکی از مطرح ترین مکتبشناسان چند دهه اخیر است، در این مجلد که مشتمل است بر 3 بخش، با ده ها گفتار و نمونههای فراوان از داستانهای کوتاه و شعرهای معاصر فرانسه، شوروی (بخش اروپایی و بخش آسیایی) انگلستان، آمریکا، آلمان، اتریش، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، یونان، اروپای شرقی، هند، چین، ژاپن و خاور دور الگویی ارایه کرده است برای همه کسانی که سالک و مشتاق این راهند
ملتی که زنده است به گذشتۀ خودنیز وابستگی دارد زیرا که زندگی ، امری ناگهانی نیست . اگر زنده باشیم تاریخ ما زنده است ، افتخارات گذشتۀ ما باقیست ، آداب و رسوم و رنگ خاص ملی ما برجاست .این ها همه لازمۀ زندگی و دوام و بقای ما می باشد و اما زندگی توجه به گذسته نیست بلکه حرکت به سوی آینده است .کسانی که نیروی زندگی را از دست داده اند از تازه و نو بیمی دارند . زیرا که «نو» ناشناس است و طبع آدمی ازناشناس هراس دارد . با مجهول روبرو شدن و درآویختن ، دلیری می خواهد و دلیری نشانۀ زندگی است . از آیندۀ ناشناس رو بر تافتن و به گذشتۀ آشنا پناه بردن آسان و اطمینان بخش است ؛ اما نتیجۀ آن بر جای ماندن و از رهروان دورافتادن است. امروزدر هر گوشۀ آسیا و بلکه جهان نشانی و یادگاری از فرهنگ ایرانی می توان یافت .این نفوذ معنوی به زور سرنیزه انجام نگرفته است . در روزگاری که از هند و سِند و چین تا قسطنطنیه باج گزار فرهنگ ایران بودند اغلب وضع سیاسی و اقتصادی این کشور چندان خوب نبود : یا ملوک طوایف هر یک بر قسمتی از ایران فرمان می راندند و یا کشورگشایان بیگانه بر تمامی آن استیلا داشتند . تشکیلاتی برای ترویج و تبلیغ فرهنگ ملی نبود و وسایلی هم برای این کار وجود نداشت . همان یک چیز بود : نیروی معنوی ملت و برتری فرهنگ ایران . در آن روزگار ادبیات رکن اصلی فرهنگ بود و شعر مهمترین قسمت ادبیات به شمار می رفت . پس شعر اساس فرهنگ بود و ایران عالی ترین نمونه آن را داشت .امروزهیچ یک از احوال ، برآن قرار نمانده است . علم پیشرفت بسیار کرده و در فرهنگ جهان مقامی بزرگ یافته است . ادبیات به حسب تغییر وضع اجتماع ، انواع دیگر یافته که اگر نگوییم کامل تر از شعر است بی شک باید گفت که وسیع تر و رایج تر و نافذتر است .پس آن چه موجب بسط و نفوذ فرهنگ ایران بود ، آنچه در عین ناتوانی ما را تواناترین ملت مشرق می ساخت ، و آنچه دوام و بقای ما را در معرکۀ حوادث و مصائب ضمانت می کرد امروز دیگر قدرت خود را از دست داده است . شاید ادراک این حقیقت تلخ و دردناک باشد . اما حقیقت است و باید دریافت و چاره کرد و این بهتر از آن است که لجاج بورزیم و آشکاری را ندیده بگیریم . اگر می بینیم که روزی بیگانگان به زبان فارسی مباهات می کردند و امروز ایرانیان از آندوری می جویند علت آن را جز این نباید دانست که فرهنگ ملی ما از زمان واپس مانده و آن نیروی عظیم و جاذب را از دست داده است . چه باید کرد ؟ باید بکوشیم که فرهنگی نو و زنده ، متناسب با احتیاجات زمان ، و لایق برابری با فرهنگ ملت های دیگر ایجاد کنیم .این کار عظیم و دشوار است . اما آن که می خواهد زنده بماند باید با دشواری ها در آویزد . دشواری برای زندگان مایۀ نومیدی نیست . نومید مردگانند : مردۀ بی جان و مردۀ روان جلد نخست این کتاب با نام ویژه شعر و هنر منتشر شده است.
الگوی افسانههای جنوب با افسانههای سایر ملل شباهت بسیاری دارد و تفاوت اندکی هم. این تفاوتها به تفاوت انگیزههای شخصیتهای افسانهها مربوط میشود اما خویشکاری قهرمان در افسانهها یکسان است. خویشکاری ملکمحمد با ایوان که یک قهرمان روسی است، شباهت زیادی دارد. البته نوع رسیدن قهرمان به هدف نیز متفاوت است که این به تفاوت فرهنگها و جغرافیای محل روایت افسانه مرتبط است. دراین کتاب ابتدا مقدمهای درباره عناصر مادی و ابزاری افسانههای جنوب آورده شده و سپس افسانههای جنوب و بهویژه بوشهر که مدنظر گردآورنده است، ذیل عناوین افسانههایی با قهرمان مرد قوی، افسانههای ملکمحمد، افسانههای شاه و وزیر، افسانههای حیوانات، افسانههای دختران مظلوم، افسانههای دختران قوی، افسانههای خارکن، افسانه های قهرمان ابله، افسانههای مسخ انسان به حیوان، افسانههای شیطان، افسانههای امروزی گردآوری و آورده شدهاند.
گیین کتابش را به دو بخش تقسیم میکند. در بخش اول از تاریخ نظام فکری ادبیات تطبیقی صحبت میکند. در بخش دوم، به مسائل اصلی ادبیات تطبیقی میپردازد: انواع ادبی، ساختشناسی واژگانی، مضمون، ارتباطات ادبی، تاریخ ادبیات. با این حال در کل کتاب سبک و روش یکسانی را دنبال میکند. مطالب کتاب چالش ادبیات تطبیقی ابتدا در سال 1980 به صورت سلسله سخنرانیهایی در مادریر ایراد شد و سپس در سال 1985 به صورت کتاب به زبان اسپانیایی منتشر شد. این تاریخها در نظر گیین نقش مهمی دارد. او کتاب را به هری لوین و رنه ولک تقدیم میکند، و با این کتاب خود را در دوره فرمالیسم ادبی قرار میدهد که در دهههای 1950 و 1960 در امریکا به اوج خود رسید.