در سال 1822 ویکتور هوگو تنها 20 سال داشت که نخستین اثرش را که مجموعه شعری به نام «Ode » بود، به چاپ رساند که باعث کسب جایزه از لویی هجدهم شد. این کتاب به طور متناوب در سال های 1823 و 1824 تجدید چاپ شد. در سال 1826 نیز، با اضافه شدن چند شعر دیگر به این مجموعه کل اشعار با نام Les Odes et Ballades به چاپ رسید. ویکتور هوگو، نام قالبهای شعریای را که برای سرایش خویش مناسب دیده بود، بر اولین کتاب خود نهاد. Ode از قدیمیترین قالبهای سری فرانسه است که هر چند طی قرون دستخوش تحولات گوناگون شده، اما همواره عرصه بیان احساسات عاشقانه شاعران و میز مدح بزرگان و وصف حوادث زمان بوده است. در قرون وسطی هر کدام موزونی را که میتوانستند در قالب موسیقی ارائه کنند، Ode مینامیدند. Ode شعری است موزون و مقفی، متشکل از بندهایی که تعداد ابیاتشان یکسان است. در قرن 16 «رنسار» در قرن 17 Malherd، سپس شعرای رمانتیک به خصوص لامارتین و هوگو، و در قرن 20 پل کلودل و پل والری و نیز آندره برتون Ode را قالب مناسبی برای بیان احساسات و عقاید خود تشخیص دادهاند.
تاریخ موسیقی شناختن مبدأ و منشأ موسیقی برای ما کمال استفاده را دربردارد، زیرا کشف این نکته به شناسایی ماهیت موسیقی کمک بسیاری مینماید، و به همین دلیل است که تا کنون دانشمندان و فلاسفه در این باره فرضیات متعددی داشتهاند. در دورههای اخیر، دانشمندان و محققان، با تحقیق در احوال ملل ابتدایی وحشی و نیمهوحشی، طریق مطمئنتری برای تحقیق در این زمینه برگزیدهاند. فرانسویان قبل از دیگران به مطالعه در این باره پرداختند.موسیقی کلاسیک اصطلاحی عام است که به موسیقی هنریِ اروپا اطلاق میشود. شروع این موسیقی را از سدههای میانه در حدود سال ۵۰۰. م میدانند.دورهٔ کلاسیک سالهای ۱۷۳۰ تا ۱۸۲۰ م را شامل میشود. قرن هجدهم مصادف بود با جریان روشنفکری یا آزادی اندیشه از بند خرافات، که در آن طغیانی علیه متافیزیک و به نفع احساسات معمولی و روانشناسی تجربی و عملی، علیه آیین و مراسم تشریفاتی اشرافی و به نفع زندگی طبیعی و ساده، علیه خودکامگی و به نفع آزادی فردی، علیه امتیازات و حق ویژه و به نفع حقوق مساوی مردم و تعلیم و تربیت همگانی صورت گرفت. در این دوره، برای اولین بار در موسیقی، این فکر ظهور کرد که موسیقی در حقیقت همانند دیگر هنرها مقصود و هدفی ندارد، بلکه صرفاً بهخاطر خودش وجود دارد؛ یعنی موسیقی برای خودِ هنر موسیقی موجودیت مییابد. پس از دورهٔ کلاسیک با هنر موسیقی برپایهٔ ایدهٔ «هنر بهخاطر هنر (هنر برای هنر)» برخورده میشد. هنر در این دوران، بیشتر متوجه سادگی است تا تزئینات ماهرانهٔ دوران باروک، ولی درزمینهٔ موسیقی، این رویکرد بهعکس اتفاق میافتد. برخلاف دورهٔ باروک، در دوران کلاسیک، حالتهای مختلف و متضادی در ارائهٔ احساس در موسیقی وجود دارد. بافت موسیقی کلاسیک نیز بیشتر هموفونیک است تا پلیفونیک. از هنرمندان برجستهٔ این دوره میتوان از هایدن، موتزارت و بتهوون نام برد.موسیقی دوره رمانتیک به موسیقی دورهای از موسیقی کلاسیک غربی گفته میشود که از اواخر قرن هجدهم میلادی آغاز گشت. این موسیقی با نهضت رمانتیک مربوط است. این سبک از نظر زمانی پس از دوره کلاسیک و تا حدی در تقابل با آن ظاهر شد. هنرمندان رمانتیک بیشتر به احساسات و عوامل شخصی و درونی خود توجه داشتند. آنها دنیای خیال و رویا، افسانههای کهن، سرزمینهای دوردست و ناآشنا و هم چنین عواملی را که از زندگی عادی و روزمره فاصله داشت هدف اصلی آثارشان قرار میدادند، بر خلاف آثار کلاسیکها که در آن عقل، منطق و استدلال بر احساسات و عواطف غلبه دارد، آثار هنرمندان رمانتیک سرشار از احساسات و عواطف انسانی است. سبک رمانتیک سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۱۰ م را شامل میشود. در این دوره، احساسات نقش بسزایی در موسیقی پیدا میکند. موسیقی در این دوره بهصورت ابزاری در دست آهنگساز مطرح کردن احساسات شخصی اوست. معروفترین آهنگسازان و موسیقیدانان این سبک شوپن، لیست و مندلسون هستند.این دوره را دورهٔ مدرنیسم یا نوگرایی موسیقی کلاسیک میدانند. آهنگسازان این دوره هرچه بیشتر سعی کردند تا کارهای خود را از سبکهای گذشته متمایز و از باورها و قانونهای گذشته عبور کنند.
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
با وجود روشهای متعدد تحلیل گفتمان انتقادی در زبان انگلیسی، هنوز چارچوب تحلیلی مناسبی جهت مطالعه منابع غنی شعر و ادب فارسی در این زبان تعبیه نشده است. لذا، پژوهش حاضر کوششی است در چارچوب گفتمانشناسی انتقادی به منظور تحلیل گزیدهای از رباعیات خیام با بهرهگیری از الگوی تحلیلی پیشنهادی توسط یارمحمدی(۱۳۹۱) که خود برگرفته از الگوی تحلیل گفتمان انتقادی ون لیوون (١٩٩۶) میباشد. در این پژوهش٬ علاوه بر تحلیل کیفی ٤٠ رباعی از رباعیات خیام که بصورت تصادفی انتخاب گردیدهاند٬ از روشهای تحلیل کمّی نظیر محاسبه فراوانی و آزمون مربع خی نیز استفاده شده است. نتایج بررسیهای کمّی حاکی از آن است که در میان مؤلفههای گفتمانمدار موجود در الگوی مورد نظر، اظهار با قرینه فحوایی در مقایسه با اظهار با قرینه لفظی از فراوانی معناداری برخوردار است. همچنین، نتایج این پژوهش مؤید کارایی الگوی تحلیل گفتمان انتقادی مذکور در بررسی متون ادبی به ویژه انواع شعر میباشد. امید است نتایج به دست آمده از این پژوهش توانسته باشد با اراﺋﻪ چارچوبی تحلیلی که در زبان فارسی تازگی دارد گام ﻣﺆثری در جهت ارائه الگوهای تحلیل گفتمانشناختی جامع و نظاممند به منظور تحلیل متون مختلف در زبان فارسی بردارد.