در دهه گذشته در تعارضی که بین شعر مدرن و شعر متفاوت (پسامدرن) پدید آمد، طرح مقولاتی هم چون شعر چندصدایی و چندمرکزیتی، زبان در خدمت زبان، ستیز با استبداد نحوی و آرایهها و پیرایههای پیرامونی، کار را عملن به تعطیل معنا در شعر کشاند. به هر صورت برای من این نکته مطرح است که افزون بر این مقولات آیا اولویت بخشیدن به ارجاع ادبی (خود ارجاعی زبان) سبب طرد ارجاع بیرونی (مصداقهای بیرونی) میشود تا جایی که بخشی از شاعران معاصر را به بهانه مثلن نحو ستیزی و با توسل به ایدئولوژی متن مطلق، عجولانه تعطیل معنا را در شعر اعلام دارند؟ من با درنگ بر این موضوع و با مرور نمونههای پیش رفته شعر امروز و با دقت بر دیدگاه فلاسفه متاخر، به این نتیجه رسیدهام که خودارجاعیت زبان (ارجاع ادبی) در نهایت نظر به تاویل و تکثیر معنا دارد و نه تعطیل معنا! بگذریم از این که معانی متنوع و متکثر، فرایند تعطیل معانی تکراری و ثابت است.
این کتاب دربرگیرنده سیزده نوشتار در زمینه نظریه شعر است. عناوین برخی از نوشتارها بدین ترتیب است: ترجمه شعر، شعر از نظر ابن سینا، ویژگیهای صور خیال در اشعار مولانا، بررسی گونههای تکرار از دیدگاه ساختارگرایی در اشعار فرخی، شعر از نظر مولانا عبدالرحمن جامی، شرحهای فن شعر ارسطو و مقایسه آنها، جبلی غرجستانی و بعضی از ویژگیهای شعر او، صور خیال در اشعار رودکی و .... .
اگر از یک نمایشنامهنویس یا داستاننویس بپرسد عالیترین کار او کدام است، آشفته نمیشود. و در یادآوری یکی دو اثری که ولو برای چند ساعتی موجب شادی، ادراک و خرسندی برخیها شده تردید نخواهد کرد. من هرگز نشنیدهام که کسانی، گیرم حتی عشاق سینهچاک شعر که هنوز هم هستند، در بعد از ظهر یا شامگاهی پربار از شعر، به همان میزان لذت برده باشند که افرادی که در شعر معنایی از جان افروزی مییابند. و سپس کودکاناند که میباید شعر را از برکنند، زیرا ـ چنان که معروف است ـ اشعار به تیزی ذهن و حافظه کمک میکنند. هم از این روی در شعر شادمانی اندکی وجود دارد. برای نویسنده، این حقیقت که شعر او موفق است یا به برخیها میرسد، خجستگیای در بر ندارد. شعر تک و تنهاست؛کارکردی ندارد و سرراست با کسی مرتبط نیست. این روزها شعر چیزی را بر نمیکشد، و حتی مومنین به شعر خیلی وقت است قید توانمندیهای آن را زندهاند. آوازه و یقین، دیگر در اندرون خود شعر با هم میزیاند.
افراد جامعه ما در یک ناهمزمانی تاریخی به سر میبرند. از اینرو در زمینههای فرهنگی ـ هنری از جمله شعر ـ با پسندهای مختلفی روبهروییم. من سیر این روند و اختلاف در پسندهای هنری ـ در اینجا شعر ـ را زیر این چهار عنوان جای دادهام: الف) قرائت پیشنیمایی؛ ب) قرائت نیمایی؛ ج) قرائت غیرنیمایی؛ د) قرائت پسانیمایی. پیش از این اما باید بگویم که منظور من از قرائت چیست؟ منظور من از قرائت این است که: خواننده در حین خواندن، اشراف هوشمندانهای بر فرایندهای ذهنی و زمانی شعر(و شعر امروز)، تمهیدات، اشکال و ساختارها و مراحل مختلف آن ـ پیچیدگیهای ناگزیر و سادگیهای غیرمنتظره یک اثر داشته باشد تا جایی که خود تداعیها، تصویرها، معناها، جملههای تلفیقی و بالاخره سطرها و عبارت شعر را در حین مطالعه، تصحیح یا تکمیل کند و سرانجام به تأیید یا تکذیب امضای شاعر بپردازد».