ادب فارسی و ادب عربی از دیرباز در تعاملی بسیار محکم با یکدیگر بوده و شاید اثرپذیری و اثرگیری این دو ادب را در بین هیچ دو ادب دیگری با این شدت و حجم زیاد نیابیم. به گواهی تاریخ، هر دو ادب بر غنای دیگری افزوده و مانایی آن را در تاریخ تضمین نمودهاند، از این روست که بحث ادب تطبیقی مابین زبان عربی و فارسی از اهمیت خاصی برخوردار شده و انظار ادبدوستان زیادی را به خود جلب کرده و در رابطه با آن مطالب فراوانی نگاشته شده که قلم را یارای برشمردن آن نیست. در این مقاله در قالب ادبیات تطبیقی و با پشتوانه قوانین آن که همان یافتن ویژگی مشترک آشکار و پنهان بین دو زبان و پدیده تاثیر و تاثر است، با روش کتابخانهای و مطالعه دیوان متنبی و صائب، اشعار حکمی متنبی عربزبان و صائب فارسیزبان در موضوع دنیا با بررسی دیوان ایشان و مطالعه کتب مربوط، مورد تطبیق و مقایسه قرار گرفته است. آنچه بیش از همه جالب توجه میباشد اثرپذیری شعر هر دو شاعر از محیط است که باعث القای تجربهای ویژه به آن دو و متبلورشدن آن در حکمتی خاص است. همینطور، تشابه فرهنگی عمیق و کهن دو زبان از گذشتههای دور، و اندیشه دینی هر دو شاعر، باعث تشابه حکم آنها گردیده است.
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: "... شرح غزلها بیشتر بر روش شرح تطبیقی استوار است که در ایران تقریبا بدیع و کم سابقه است. یعنی سعی نگارنده بر این است که بتوانم شرحی تطبیقی با عنایت به هر سه زبان اصلی عالم اسلام عربی و ترکی و فارسی بنگارم ...
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
با ظهور شرف الدين محمد بن سعيد بوصيري و سرودن قصيده معروفش «برده» و تاثير شگرف آن بر حوزههاي ادبي، ديگر شاعران مديحه سراي نبوي به پيروي از آن پرداختند و قصايد مديحه نبويه را همچون برده در بحر بسيط و روي ميم سرودند و بدين ترتيب قصايد بديعيه شکل گرفت، قصايدي که در هر بيت آن يک يا چند نوع صنعت بديعي بکار رفته است. در اين بين صفي الدين حلي شاعر پرآوازه قرن هفتم هجري با سرودن قصيده بديعيهاش و روي ميم، در ميان ديگر بديعيه سرايان برجستگي ويژهاي يافت، چنانکه از سوي مورخين هم عصر خود همچون ابن شاکر کتبي و عسقلاني و تاريخ نگاران معاصر مانند: محمود رزق سليم و... به عنوان مبدع و مکمل علم بديع شناخته شد. در حاليکه در اين ميان شخصيت اديبي حاذق چون «شيخ ابراهيم تقي الدين کفعمي» که وي نيز صاحبه بديعيه ارزشمندي است که خود به شرح آن پرداخته، مغفول مانده است.
بيشک پرويز ناتل خانلري و عمر ابوريشه دو شاعر بزرگ در پهنه ادبيات فارسي و ادبيات عربي هستند. هر دو شاعر، گرايشي قوي به ادبيات ملي دارند. اين دو متاثر از ادبيات اروپا بودهاند و در اين پيوند ناتل خانلري بيشتر از ادب فرانسه و ابوريشه بيش تر از ادبيات انگلستان تاثير پذيرفتهاند. اين تاثيرپذيري مربوط به اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است که در آن، گرايش رمزي ادبا به اساطير يونان و روم باستان، رو به افزايش گذاشته بود. رمز، عبارت است از هر علامت، اشاره، کلمه، ترکيب و عبارتي که بر معنا و مفهومي وراي آن چه ظاهر آن مينمايد، دلالت کند. ناتل خانلري در مثنوي عقاب و عمر ابوريشه در قصيده «النسر»، عقاب را در جايگاه رمز، به کار گرفتهاند. در اين دو اثر ادبي، بين روند حوادث و درونمايه، شباهت زيادي ديده ميشود تا آن جا که بعضي از ابيات را ميتوان معادل برخي ديگر دانست. اين شباهت تا آن جاست که پژوهش را به دليل اين قرابت در مضمون و روند حوادث و پيجويي آن، در دو قصيده سوق ميدهد. مقاله حاضر در صدد است با بررسي اوضاع تاريخي و زندگينامه و سپس تحليل اشعار، به تحقيق در مورد تاثيرگذاري و تاثرپذيري اين دو شاعر از يکديگر و بر يکديگر، پرداخته و ميزان موفقيت هر دو شاعر را در انتقال مفاهيم، به نمايش بگذارد. عدم تاثيرپذيري دو شاعر از يکديگر، مشترکبودن دو عنصر آزادي و کرامت انساني در دو قصيده، مفصلگويي خانلري و مختصرگويي ابوريشه و ... از جمله نتايجي است که اين تحقيق به آن دست يافته است.