این دستنویس نامههای منوچهر را دربر دارد. این نامههای سهگانه، اظهار نظری است برّا و قاطع درباره بحثی که میان زادسپرم، موبد بزرگ سیرجان و پیروانش برای فتوایی که وی بر خلاف عقیده همگانی و معمول درباره تطهیر شرعی داده، درگرفته است. منوچهر برادر زادسپرم در آن زمان (پایان سده نهم میلادی) سرور جامعه زرتشتیان پارس و کرمان بوده است، بهسختی بدعت برادر را رد میکند. در بخش دوم این دستنویس سه رشته از نوشتههای زادسپرم را دربر دارد و موضوع آن بیشتر داستان آفرینش و افسانههاست و ظاهراً بر اساس همان سنتهایی است که در بندهش آمده است.
به تجربه ثابت شده است که اغلب علاقمندان و دانشجویان در موقع تحریر و تنظیم نامه در مورد چگونگی و اسکلت بندی آن، جای صحیح آدرس ها، تاریخ، جای مناسب به کارگیری عبارات سلام و تعارف، متن نامه، پایان نامه و عبارات مربوطه آنها، تنظیم اصولی پاکت نامه، و به طور کلی نحوه علامت گذاری دچار اشتباه می شوند. از طرفی به کارگیری صحیح واژگان و اصطلاحات بازرگانی، برای عمده دانش پژوهان خالی از اشکال نیست، از این رو به تهیه و تالیف این فرهنگ که از مدتها پیش مورد درخواست صاحب نظران، اساتید، کارشناسان اقتصادی و اجتماعی و کلیه دانشجویان و علاقمندان بود و جای خالی آن در جامعه اقتصادی و فرهنگ پرور و ادب دوست ما احساس می شد، مبادرت گردید و مولف را بر آن داشت که اطلاعات و تجارب چند ساله خود را در زمینه فرهنگ نامه نگاری و بازرگانی به صورت مجموعه فعلی درآورده و در اختیار کلیه خواستاران و مشتاقان قرار دهد.
در «فرهنگ پهلوی» واژههای آرامی که ازوارش یا هزوارش خوانده میشود، به واژههای ایرانی یا پارسی میانک گردانیده شده است. این واژهها دستهبندی شده و در هر باب یک رشته واژه که با هم پیوستگی دارد، یاد گردیده است؛ در یکم: نامهای خدا و مینویان؛ در دوم: گیتی و آنچه از آن است چون خاک و شهر و خانه؛ در سوم: در آب و رود و زره و جوی و جز اینها؛ در چهارم: در دانهها و میوهها؛ در پنجم: در خورشها و آشامها. نام نویسنده این فرهنگ به دست نیامده است؛ اما بیگمان فرهنگی است از روزگار ساسانیان.
میرزا احمد (۱۲۳۲–۱۲۸۹ه. ق) بزرگترین فرزند وصال شیرازی متخلص به وقار است. او همچون پدرش خوشنویس و شاعر بود. دیوان شعری به فارسی به نام بهرام و بهروز که در بمبیی چاپ شده از او باقی ماندهاست . وی همچنین داستان قرآنی موسی و خضر را نیز به رشتهٔ شعر کشیده است. یکی از داستان های تاریخی و در عین حال سمبلیک قرآنی که به دلایل مختلف در متون ادبی صوفیانه بارها تکرار شده، داستان «موسی و خضر» است که به دلیل ظرایف و پیام های گوناگون، ظرفیت تاویل پذیری فراوانی نیز یافته است...داستان خضر و موسی، داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول میکند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یکبار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عرفا گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد.
کتاب فارسی میانه که امروز با نام «شایست نه شایست» معروف شده، در اصل و چنانکه در دستنویسهای موجود از آن دیده شده، دارای این نام نیست. این کتاب بیشتر درباره گناهان و کیفرهای همارز آنها، نساوریمن (مردار و ناپاکی)، روش برداشتن مردگان از زمین و دستورهای ویژه در اینباره، پایههای گناه، سگدید و مراسم آن، انواع سگها و پرندگانی که از آنها در این آیین میتوان استفاده کرد و .... است. در این کتاب واژگان این متن پهلوی به ترتیب آوانویسی خط پهلوی آورده شده است. در مقابل هر واژه پس از یادکردن صورتهای کهن آن و توضیحات لازم، جای واژه در متن کتاب مشخص شده است.