مدرنیسم از مهمترین و شکوفاترین دورههای هنری و ادبی اروپا محسوب میشود و تأثیر آن بر طیف وسیعی از نویسندگان ایرانی غیرقابل انکار است. در واقع ادبیات صد سال اخیر را در هر نقطه از جهان که مطالعه میکنیم، به تأثیر و تأثر میان متون پی میبریم. از اینرو برای فهم خاستگاه ادبیات ایران، بهویژه در دههای سی و چهل، به شناخت جامع این دوره نیازمندیم. این کتاب کوششی است برای بیانی موجز و ساده از تاریخچه و ویژگیهای دورهای که آن را مدرنیسم نامیدهاند. نویسنده در این کتاب با تدقیق در ارجاع اصطلاح «مدرنیسم» به یک دوره خاص تاریخی، سعی در بیان ویژگیهای مشترک میان جمع کثیری از نویسندگان و هنرمندان غرب دارد و به دنبال آن، این ویژگیهای مشترک در چند داستاننویس و شاعر نمونه ایرانی نیز بررسی شده است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
رساله «یک کلمه» مهمترین اثر میرزا یوسفخان تبریزی معروف به مستشارالدوله، رجل سیاسی و روشنفکر عهد ناصرالدین شاه قاجار، به احتمال زیاد نخستین اثر برجایمانده از جنبش روشنفکری دینی به زبان فارسی است. مستشارالدوله در این رساله میکوشد تا نشان دهد اصول تجدد و تجددخواهی در زمینۀ نهاد سیاست و قانونگذاری نهتنها با تعالیم و احکام دین اسلام ناسازگاری ندارند، بلکه بهآسانی از این تعالیم و احکام استنباط و استخراج و استنتاج میتواند شد. در پایان کتاب نوشتارهایی متفرقه از مستشارالدوله آورده شده است.
اين جستار شگرد روايي «گفتمان غيرمستقيم آزاد» را در رمان لب بر تيغ حسين سناپور بررسي ميكند. پس از بحثي درباره ساختار روايت در اين رمان، شيوههاي چهارگانه بازنمود گفتمان شخصيتها در روايتهاي داستاني با ذكر نمونههايي معرفي ميشوند. از آن ميان، گفتمان غيرمستقيم آزاد اهميتي ويژه دارد، زيرا يگانه سبك روايي است كه موجب ابهام و تكثر معناي متن ميشود. در بخش پاياني مقاله، با تحليل دو قطعه از رمان لب بر تيغ نقش شگرد گفتمان غيرمستقيم آزاد در روايت اين داستان توضيح داده ميشود. بحث اصلي اين مقاله آن است كه كاربرد گفتمان غيرمستقيم آزاد موجب ميشود كه گفتمان راوي و گفتمان شخصيت كانونيساز به طور هم زمان در متن حضور داشته باشند، به گونهاي كه نتوان يكي را بر ديگري غالب دانست. در نتيجه، گفتمان روايت ميان عينيت و ذهنيت نوسان پيدا ميكند و چندصدايي ميشود، زيرا صداي راوي و صداي شخصيتها مدام در حال گفت وگو با يكديگرند.
مقاله حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی میکند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. اینگونه خوانش، از نوشتههای افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیدهای انسانی، فرهنگی و از همه مهمتر «متنی» میداند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفته ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه میشود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعهداستانهای کوتاه عشق روی پیادهرو نوشته داستاننویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل میکند. برای طرح این موضوع به مسئله غیاب در عشق میپردازد و اینکه چگونه تجربه عشق در این داستانها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق بهعنوان مفهومی نشانهای درون نظام نشانهای ساخته و دارای دلالت میشود و سپس اینکه در نهایت، شخصیتهای این داستانهای کوتاه چگونه همگی با «روایتهای عاشقانه» عاشق میشوند و عشق را میفهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی میدهد. بنابراین، عشق نشانهای است که همواره درحال ساختهشدن است.