"با پیر بلخ" کتابی است از "محمدجعفر مصفا" که تلاش می کند به معانی نهفته در کلام مولانا جلال الدین محمد بلخی بپردازد. آنچه به طور معمول در جوامع، علی الخصوص جامعه ی ایرانی دیده می شود، این است که اصول و پندهای عرفانی به طور عمده در قالب شعر و تمثیل منتقل می شوند. به همین دلیل، یکی از مهم ترین مشکلاتی که سد راه انتقال پندهای عرفانی است، همین مساله ی مرموز بودن و بیان آن ها به شکل تمثیل است. به طور مثال، خواننده با مطالعه ی مثنوی معنوی، در می یابد که صحبت ها پیرامون انسان و خودشناسی است؛ اما ابهامی که از استعاره ها و تمثیل های مولانا جلال الدین در ذهن خواننده ایجاد می شود، سبب می شود تا بسیاری به عمق کلام و عرفان نهفته در آن دست نیابند. گویی دریافت خواننده از این عرفان، چیزی خارج از تجربه ی خود به عنوان یک انسان است و این نوشته های ایده آل، فرضا و با خارج کردن خواننده از حلقه ی مخاطبین خود سروده شده اند! اما "محمدجعفر مصفا" در کتاب "با پیر بلخ"، در صدد است تا این تمثیل ها و اشاره های عرفانی مولانا را تا آن جا که مجال می دهد، ساده سازی کرده و خارج از ظرف استعاره و تمثیل بررسی کند. به گونه ای که مخاطب راحت تر بتواند از پس زیبایی های ظاهری تمثیل، به عرفان عمیق مولانا دست پیدا کند و به خودشناسی، که هدف اصلی این مطالب است دست یابد. به این ترتیب کتاب "با پیر بلخ"، ماورای ارتباط ادبیاتی میان مخاطب و مثنوی، تلاش می کند یک ارتباط معنوی و عرفانی میان آن ها برقرار کند و حلاوت کلام مولانا را به جان خواننده بچشاند.
مجموعه حاضر (مکتب پروانه) بخش کوچکی از اشعار مرحوم محمدعلی متصدی زاده زرندی (عبقری) است که به مناسبت اولین سالگرد رحلت ایشان در سال 1374 انتشار یافت.
عبدالرحمن فرامرزی ؛ روزنامهنگار و سیاستمرد ایران. عبدالرحمن فرامرزی، نویسنده معاصر و استاد دانشگاه، وکیل پایه یک دادگستری و مدتی سردبیر روزنامه کیهان بود. او به همراه برادر بزرگ خود احمد فرامرزی چند دوره وکیل مجلس شورای ملی بود. نامههای اعتراضی او در کیهان در مورد غائله آذربایجان خطاب به جعفر پیشهوری در کتابی به نام «استاد فرامرزی و قضیه آذربایجان» گردآوری و منتشر شدهاست. او به ویژه در مجلس هفدهم که اکثریت آن و دولت در اختیار جبهه ملی بود، در فراکسیون اقلیت به مخالفت با دکتر مصدق پرداخت. در هنگام تصویب اعتبارنامه اش در خرداد ۱۳۳۱ شدیدترین حمله را از طرف ابوالحسن حائری زاده پذیرا شد. حائری زاده او را به همکاری را دیکتاتوری رضاشاه و سانسورچی شهربانی بودن و همچنین قاچاق در بنادر جنوب متهم کرد. با اینحال اعتبارنامه او با تنها یک رای مخالف، به تصویب رسید. حائری زاده هرگز آنزمان تصور نمیکرد که به فاصله چند ماه مجبور میشود در کنار اقلیت مجلس که خودش آنها را فاسد و درباری و انگلیسی میخواند، بنشیند، تا بتواند با خطر بزرگتر که به زعم او دیکتاتوری مصدق بود، مبارزه کند. اوج این درگیریها در هنگام انتخابات هیئت رئیسه مجلس در تیرماه ۱۳۳۲ بود که جداشدگان از جبهه ملی در ائتلاف با نمایندگان مخالف دولت، تلاش کردند آیت الله کاشانی را بار دیگر به ریاست مجلس برگزینند. حال آنکه نظر مصدق بر انتخاب دکتر عبدالله معظمی بود. با پیروزی شکننده جبهه ملی و انتخاب دکتر معظمی، عبدالرحمن فرامرزی در خطابهای بر جایگاه مجلس تاکید کرده و به انتقاد از رویه عوامگرایانه مصدق پرداخت. مجلس بزرگترین جلسه مملکت است بزرگترین محفل مملکت است این است که رئیس مجلس هم بزرگترین رئیس جلسه مملکت است وچون مجلس نماینده ملت است پس میشود گفت رئیس مجلس رئیس ملت است این که گفتم مجلس نماینده ملت است برای اینکه رفع این غلطی را بکنم که در ایران رایج است که میگویند ملت چه میگوید ملت یعنی مجلس شورای ملی که نماینده ۲۰ میلیون جمعیت است ملت عبارت از ۵ هزار نفر یا پنجاه هزار نفر که در یکجا اجتماع میکنند نیست. اگر باشد (نمیخواهم توهین به یک ایلی بکنم) مثلاً ترکمنهای سابق که شاید ۵۰۰ هزار نفر بودهاند و راه میزدند کار آنها بجا بوده برای اینکه ۵۰۰ هزار نفر جمعیت بودهاند در تمام دنیا ملت در انتخابات آنها دخالت کردهاند بهاینجهت در تمام دنیا رئیس مجلس از حیث معنی محترمترین فردش است حتی در انگلستان من خودم بودم که وقتی نمایندگان مجلس انگلیس که معروف است انگلستان مادر دمکراسی دنیا است یک خطی دارد در مجلس که هر نماینده وقتی که میآید توی مجلس به رئیس تعظیم میکند وقتی هم میرود بیرون تعظیم میکند و در واقع تعظیم میکند به این مقامی که فداکاریها کرده و خونها داده تا آنرا پیدا کرده... مقصودم این است که ما نظرمان همین است که احترام مقام ریاست و احترام مجلس را نگه بداریم و از رئیس هم انتظار داریم که بهمان اندازه احترام مجلس را نگه بدارد و فقط یک نکته را تذکرمیدهم، در آن روزی که بین دو نفر از آقایان نمایندگان دعواشد حرف شد خیلی تکیه کردند روی اینکه فلان نماینده توهین کرده ولی اشاره نکردند که تماشاچیها با فحش مجلس را به لرزه درآوردند در تمام دنیا وکلا به همدیگر توهین میکنند به همدیگر میپرند اصلاً در بعضی مجالس هست که گوجهفرنگی بهم میاندازند تخممرغی که تویش آرد کردهاند بهم میاندازند اما تماشاچی به هیچوجه حق ندارد که وکیل را مورد توهین قراربدهد برای اینکه وکیل کیست؟ وکیل یک آدم است بنده اگر بدانم اینها به من فحش میدهند وقتی رفتم جلوی مجلس به من فحش میدهند یا کتک میزنند من نه حرف میزنم نه رای میدهم مرض هم ندارم این کار را بکنم این وظیفه جنابعالی است که حیثیت مجلس را از این بابت نگه دارید جناب آقای دکتر معظمی من اجباری ندارم به آن کسی که فلان چاقوکش دلش میخواهد، رای بدهم من اجبار دارم به آن کسی رای بدهم که به آن معتقد هستم اگر بناباشد که چاقوکش او مرا بزند پس آزادی رای و احترام مجلس و مصونیت وکیل کجا رفته؟
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.