این کتاب شمهای است از سرگذشتهای مختلف شهر تهران. کتاب به دو فصل عمده تقسیم میشود : فصل اول مربوط میشود به سرگذشتهایی در مورد شهریت تهران و فصل دوم کتاب اختصاص به اعتقادات گذشتهی مردم تهران یافته است. درباره اینکه چگونه آن آبادی کوچک آن روز و این شهر بزرگ امروز تهران نام گرفت نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که طهران در اصل کهران -به معنای گرمستان و گرمگاه- بوده است. عدهای دیگر گویند که طهران در اول طاهران بوده و وجه تسمیه آن بدان علت میباشد که تیرهای از سلسله طاهریان در این مکان سکونت داشتهاند. گروهی دیگر درباره وجه تسمیه طهران گفتهاند که ساکنان آن از ترس دشمنان، خانههای خود را در زیرزمین میساختند و از این رو آن را تهران میگفتند که از دو جزء ته به معنای زیر و کف و ران به معنای راننده (از فعل راندن) تشکیل شده است یعنی کسی که به زیر حرکت میکند و میراند، و عدهای دیگر گویند که چون این شهر در منتهیالیه شهر ری واقع شده در آغاز «تهری» بوده.
لاهیجان امروزه یکی از شهرستانهای استان گیلان است، اما بنا بر پیشینۀ تاریخیاش، روزگاری بر شهرها و آبادیهای شرق گیلان و غرب مازندران، نقش مرکزیت داشت و قریب به اتفاق این مناطق بخشی از لاهیجانِ تاریخی محسوب می-شدند. مرکزیت این شهر به¬ویژه از زمان خاناحمد گیلانی و حضور شاعران و هنرمندان نامی در دربار او، دست¬کم از عصر صفوی، این شهر را زبانزد عام و خاص کرده است. تا جایی که برای پی بردن به بُعد علمی و ادبی آن، لازم است که پروندۀ بزرگانی چون سلًار دیلمی، مهیاردیلمی، یحیی دیلمی، شیخ زاهد لاهیجی، عبدالرزاق فیاض، حزین لاهیجی و... به دقت مطالعه شود. کتاب حاضر، پيرامون پيشينه تاريخي و فرهنگي لاهيجان و معرفي برخي از مهمترين بزرگان آن ديار و مشتمل بر سه بخش عمده است: بخش اول: در بيان تاريخ و جغرافياي عام لاهيجان، که آميزهاي است از ديلمان و گيلان. بخش دوم: در بيان تاريخ و جغرافياي خاص لاهيجان، بخش سوم: در تذکره علماء و شخصيتهايي که به نحوي با اين منطقه در ارتباط بودند.
اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود میپردازد و سعی میکند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن میگوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو میکند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت میشمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح دادهاند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمیکند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها میپردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی میپردازد و او را محور زندگی خانواده میداند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانوادهاش جستجو میکند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی میشمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی میپردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی مینشیند.
نوعی خبوشانی یا قوچانی شاعری مثنویگوی و غزلسرا که بعد از انتقال کانون شعر و سیاست و حکومت ایران از هرات و خراسان به آذربایجان و اصفهان و توجه شعرا و هنرمندان و صاحبان ذوق از خراسان و ماوراءالنهر به سوی عراق و آذربایجان و هندوستان برای استفاده از دستگاه پهناور حکومت گورکانیان هند که در سده دهم از خراسان به هند انتقال یافته بودند، به شاعری شهرت یافت و شعر او در قلمرو ذوق شعرای ایران مورد پسند و قبول قرار گرفت. در ابتدای کتاب مقدمهای زندهیاد محیط طباطبایی درباره شعر نوعی خبوشانی آمده و بعد از مقدمه مصحح در شرح حال شاعر و نسخ مورد استفاده، دیوان شاعر آورده شده که شامل غزلیات، رباعیات، مثنویات، قصائد، ترجیعبند و ترکیببند میشود.