هدف از این نوشتار بررسی نماز به عنوان مهمترین رکن دین اسلام در کتابهای کشف المحجوب، مرصاد العباد و مصباح الهدایه و نیز تشریح دیدگاههای هر کدام درباره نماز است. از نظر هجویری نماز عبادتی است که مریدان سالکان از طریق آن راه حق را مییابند و مقامات آنها به وسیله نماز بر آنها مکشوف میشوند. او برخی از مراحل سیر و سلوک به سوی حق را با ارکان نماز تطبیق میدهد؛ برای مثال توبه به جای طهارت، تعلق به پیر به مثابت رویآوردن به قبله و ذکر به منزله قرائت است. هجویری اشارهای هم به فرقههای مختلف نمازگزار و نیز معانی نماز دارد. نجم رازی نماز را از اجزای ظاهری شرع میداند اما آن را سفر روح به عالم ملکوت معرفی میکند. او معتقد است که روح انسان برای پیوستن به بدن پس از جدایی از بارگاه الهی مقامهای مختلفی از جمله نباتی و حیوانی را پشتسر گذاشته تا به مقام انسانیت رسیده است. از نظر او، روح با کمک نماز مسیری را که از بارگاه الهی برای پیوستن به قالب طی کرده بود دوباره باز میگردد و به مقام قرب الهی میرسد. نجم رازی مراحل حیوانی و نباتی را با ارکان نماز متناسب و مشابه میداند. عزالدین محمود، نماز را هدیه پیامبر میداند که هنگام بازگشت از معراج، برای مؤمنان با خود آورده است. او ارکان هفتگانه نماز را به منزله هفت آسمان میداند که پیامبر هنگام معراج پشتسر گذاشت تا به مقام قرب الهی رسید؛ بنابراین معراج مؤمن نیز با گزاردن نماز انجام میشود. در مصباح الهدایه علاوه بر معنانی نماز (به عنوان یکی از حرامهای الهی)، به شرایط لازم برای ادای نماز، وظایف نمازگزار و اهمیت نماز جماعت اشاره میشود.
فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی نخستین مجلد از مجموعه ی فرهنگ های اصطلاحات علوم و معارف اسلامی است که در حوزه ی علوم عقلی شامل: عرفان، فلسفه، کلام، اخلاق و منطق و در حوزه ی علوم نقلی شامل: فقه، اصول فقه، تفسیر و علوم قرآنی، رجال، درایه و ادبیات عرب است. این فرهنگ به منظور فراهم آوردن بستر مناسب برای ارائه ی ترجمه های دقیق و رسا و با اسلوب سنگین ادبی از آثار جاویدان عرفان اسلامی تهیه گردیده و اولین قدم مهم در این زمینه به شمار می آید. کتاب حاضر عمده ی اصطلاحات عرفانی را در بر دارد و مدخل ها و معادل های آن ها به دقت گزینش شده و در تهیه آن از بسیاری از پر ارج ترین ترجمه های دهه های اخیر استفاده شده است. راقم این سطور یقین دارد که فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی کمک بزرگی برای مترجمان ایرانی خواهد بود و سهم بسزایی در بهتر برگردانیدن گنجینه های معرفت فارسی به جهان خارج خواهد داشت و وسیله ای ارزنده خواهد بود برای تبدیل کردن زبان انگلیسی به یک زبان اسلامی؛ یعنی زبانی که در آن معارف و ارزش های اسلامی، که در قلب آن عرفان قرار گرفته، به سهولت قابل بیان است؛ علاوه بر این، کمک خواهد کرد تا مترجمان از تشتت و پراکندگی در برگرداندن متون عرفانی رهایی یابند.
«اصطلاحات الصوفیه» که به قلم «ابوالقاسم عبدالرزاق ابن ابی الفضایل جمالالدین کاشانی» از عرفای بزرگ قرن هفتم هجری به نگارش در آمده دربردانده شرح اصطلاحات عرفان به زبان عربی است. کتاب حاضر، با هدف بررسی شالوده و مبانی عرفان عبدالرزاق کاشانی در اصطلاحات الصوفیه به نگارش در آمده و مشتمل بر ترجمه فارسی کتاب، به همراه شرح و تفسیر اصطلاحات عرفانی مندرج در آن، در بیست و هفت باب است.
کهنالگوها صورتهاي مشترکي هستند که با سابقه چندين هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده و در پستوي ضمير ناخودآگاه جاي گرفتهاند. اين صورتها براي رسيدن به مرز خود آگاهي در نمادهاي گوناگون طبيعي جلوهگر ميشوند و در آثار هنرمندان نمود پيدا ميکنند. در اين تحقيق برخي کهنالگوهاي شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. گاهي اين کهنالگوها در قالبها و نمادهاي محسوس (مانند جنگل، زمين، خورشيد، دريا، و امثال آن) و گاهي با تاثير بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسيده که مهمترين آنها در شعر شاملو آنيما، نقاب، خود، ماندالا، تربيع، اعداد، مام بزرگ، برادر کشي و عشق است. در اين مقاله هر يک از اين کهنالگوها با نمادها و قالبهاي گوناگون آن به اختصار بررسي و تحليل است.
فسلفه، چه در خاستگاه خود ـ يونان ـ و چه در تمدن اسلامي با معانداني روبه رو بوده است. در يونان، سوفيستها به مخالفت با فسلفه برخاستند و در تمدن اسلامي، فلسفه با عنادورزي پيروان دين اسلام و عرفا و اهل سلوک مواجه بوده است. بر اين اصناف معاند طبقه شاعران را نيز بايد افزود، شاعراني چون سنايي و خاقاني که با تمام نيروي بيان خويش بر فلسفه تاختهاند. از سوي ديگر نظامهاي سياسي نيز برخي اوقات روي خوش به فلسفه نشان ندادهاند. در اين پژوهش با اشارهاي مختصر به عوامل اين عناد و ستيزهگري با فلسفه که تا حدي به منش و رفتار خود فلاسفه، آموزههاي نظاميهها، راحتطلبي فکري مخاطبان فلاسفه، کجفهمي مسايل فلسفي و نگرش حداکثري نسبت به دين وابسته بود، با مصاديقي از ديوان خاقاني، ديدگاه او درباره اين مقوله تحليل و بررسي شده است.