فسلفه، چه در خاستگاه خود ـ يونان ـ و چه در تمدن اسلامي با معانداني روبه رو بوده است. در يونان، سوفيستها به مخالفت با فسلفه برخاستند و در تمدن اسلامي، فلسفه با عنادورزي پيروان دين اسلام و عرفا و اهل سلوک مواجه بوده است. بر اين اصناف معاند طبقه شاعران را نيز بايد افزود، شاعراني چون سنايي و خاقاني که با تمام نيروي بيان خويش بر فلسفه تاختهاند. از سوي ديگر نظامهاي سياسي نيز برخي اوقات روي خوش به فلسفه نشان ندادهاند. در اين پژوهش با اشارهاي مختصر به عوامل اين عناد و ستيزهگري با فلسفه که تا حدي به منش و رفتار خود فلاسفه، آموزههاي نظاميهها، راحتطلبي فکري مخاطبان فلاسفه، کجفهمي مسايل فلسفي و نگرش حداکثري نسبت به دين وابسته بود، با مصاديقي از ديوان خاقاني، ديدگاه او درباره اين مقوله تحليل و بررسي شده است.
تفرج صنع مجموعۀ برخی مقالات و گفتوگوهای مطبوعاتی عبدالکریم سروش در موضوعات علم اخلاق، فلسفۀ علم و تکنولوژی و علوم انسانی است. هفتهها و ماههایی که این مصاحبهها انجام میشد و تحریر مییافت، ایامی پر التهاب بود و نام علوم انسانی در مخاطب ناآشنا نفرت و وحشت را با هم بر میانگیخت؛ نفرت از علومی که به صورت علم مینمایند و به واقع علم نیستند و وحشت از دانشهایی که جمعی شعبدهباز برای بندنهادن بر پای مستضعفان و ربودن سرمایۀ ایمان آنان پرداخته و برساختهاند و به امتهای ستمکشیده به تزویر و فریب فروختهاند. غوغای سختی در معاندت و معاضدت این علوم برآورده بودند و از دو طرف کشمکش عنیفی میرفت.
ایرانیان در گستره فرهنگ و دانش، سابقه ای طولانی دارند. آنان با تلاش های خستگی ناپذیر، گذشته درخشانی را آفریدند و در فرهنگ انسانی، نقش عمده ای ایفا کردند. وزش نسیم آزادی بخش اسلام بر ایران و تلاقی دو فرهنگ ایرانی و اسلامی مناسبات دین و فرهنگ را به همراه داشت و ثمرات میمون و مبارکی برای بشر به بار آورد. این فرهنگ ایرانی-اسلامی پویا، غنی و گسترده بود، به طوری که مرزهای جغرافیایی را درنوردیدند و در شمال آفریقا هند و حتی اروپا راه یافت. بررسی این مناسبات و چگونگی خدمات متقابل ایران و اسلام ازبایسته های پژوهشی روزگار ماست. از همین رو دبیرخانه "دین پژوهان" با دعوت از متفکران و اندیشوران، غوررسی در این موضوع را وجه همت خویش قرار داد و در سلسله مقاله هایی که اینک پیش روی شماست زوایای این مهم را کاوید...
کهنالگوها صورتهاي مشترکي هستند که با سابقه چندين هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده و در پستوي ضمير ناخودآگاه جاي گرفتهاند. اين صورتها براي رسيدن به مرز خود آگاهي در نمادهاي گوناگون طبيعي جلوهگر ميشوند و در آثار هنرمندان نمود پيدا ميکنند. در اين تحقيق برخي کهنالگوهاي شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. گاهي اين کهنالگوها در قالبها و نمادهاي محسوس (مانند جنگل، زمين، خورشيد، دريا، و امثال آن) و گاهي با تاثير بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسيده که مهمترين آنها در شعر شاملو آنيما، نقاب، خود، ماندالا، تربيع، اعداد، مام بزرگ، برادر کشي و عشق است. در اين مقاله هر يک از اين کهنالگوها با نمادها و قالبهاي گوناگون آن به اختصار بررسي و تحليل است.
پرداختن به شخصيتهاي هر داستان و تحليل وبررسي ويژگيهاي آن از جمله مباحثي است که درپژوهشهاي ادبي جايگاه خاصي يافته است. شناسايي و معرفي اين شخصيتها و ويژگيهاي آنان به شناخت بهتر و دقيقتر از داستان و نويسنده يا سرايندهآن منجر ميشود. برخي از اين شخصيتها با توجه به حضور و نقشي که درداستان دارند به عنوان شخصيتهاي اصلي شناخته ميشوند و داستان حول محور شخصيت و اعمال آنها شکل گرفته است. شخصيتهايي نيزهستند که به ظاهر نقش چندان مهمي درروند داستان ندارند، اما با کمي دقت و دوباره خواني داستان ميتوان به تاثير شگرف و نقش کليدي ـ اما پنهان ـ آنان پي برد، چونان که اگرآن شخصيت حذف شود، روندکلي داستان دگرگون ميشود. در داستان خسرو شيرين، همانگونه که از نامش بر ميآيد، شيرين و خسرو نقشهاي اصلي را دراين داستان ايفا ميکنند و شاپور شخصيتي است کليدي اما درتحليلهايي که ازاين داستان ارایه شده است چونان که بايد به اين شخصيت پرداخته نشده است. در اين مقاله کوشش شده است، جنبههاي مختلف شخصيت شاپور، نقش وتاثيراو در شکلگيري و جهتيابي داستان خسرو و شيرين تحليل شود و توانمندي نظامي گنجوي در خلق چنين شخصيتهاي پيچيده و موثر و استفاده بهينه او از اين شخصيتها در ساختار داستان مورد بررسي قرارگيرد.