سیدعلی میرافضلی درباره سبب تالیف کتاب می گوید: در سال 1316 تا 1319 از جمله درسهایی که می گفتم درس املاء بود روشی را که در پیش گرفته بودم چنین بود که برای هر نوبت موضوع تازه را در نظر گرفته و به اندازه یک دیکته آن را شرح و بسط داده و در ساعت مقرر برای دانش آموزان میخواندم تا از خارج بنویسد، تجربه معلوم می داشت که عموم دانش آموزان برای نوشتن این نوع از دیکته آماده تر بودند آنکه آثار انزجار از چهره ایشان مشهود گردد با اهتزاز تمام در نوشتن آن اهتمام داشتند این طریقهاز چند لحاظ برای دانش اموزان ایجاد رغبت می نمود یکی تازگی مطلب که بطور کلی بیان هر موضوع تازه توجه مخاطب را جلب کرده و او را برای اصغای آن مهیا می نماید دیگر آنکه لغات مشکلی که در ضمن این طرز املاء بکار برده میشود بیشتر از مردم بدان تکلم نموده و به گوشها آشنا می آید به علاوه چون با عبارات ساده ذکر می شود در نتیجه از دشواری آن کاسته و حکم سهل و ممتنع را پیدا می نماید و دانش آموز بدون آنکه دشواری لغت او را خسته خاطر و ملول گرداند در طی نوشتن عبارات آسان آنرا فرا میگیرد.
کتب درسی نظام آموزش رسمی ما یکی از عواملی است که به ابقاء و ثبات تصویری سنتی از زن کمک می کند. محتوای این کتب بیش از آنکه بتواند کوششی به منظور دادن جهت به تغییرات اجتماعی ناشی از برخورد عوامل مختلف محیطی و فرهنگی باشد، به سنت ها وابستگی دارد. به عبارت دیگر در حالیکه یک نظام آموزشی زنده باید بتواند گذشته ها و ستن ها را با تغییرات ناشی از تحول تمدن – یعنی امری که به نظر ژوسلین جامعه و تمدن یا عبارتی دیگر انسانهای مظهر آنها یعنی نسل جوان و نسل بزرگسال یا پیر را باهم آشتی میدهد-به نحو متعادلی در هم آمیزد و آشتی دهد، برای آنچه که مربوط به مقام اجتماعی زن میشود، نظام آموزشی ما توجه کافی به تحولات اخیر، جهت دادن با آنها و مخصوصا توجه به آماده کردن زمینه به منظور ایجاد طرز تفکرهای جدید ندارد. سیمایی که از زن در کتب درسی ترسیم میشود با تحولات کنونی در مقام اجتماعی او و به ویژه مسیر این تحولات در آینده تطابق و هماهنگی کافی نشان نمیدهد. هدف تحقیق حاضر بررسی فرضیه مذکور در فوق از خلال محتوای کتب درسی دوره ابتدایی است.
کتاب تعلیمات دینی ویژه دانش آموزان زرتشتی است که برای سال دوم دبستان و توسط موبد رستم شهزادی نوشته شده است . توسط انجمن زرتشتیان تهران و در سال 1351 منتشر شده است
پیشینیان خیام حکیم را چگونه شاعری میدانستند و او را با چه شعرهایی میشناختند و تصورات آنها با تصورات امروزیان چه نسبتهایی دارد؟ این کتاب تلاشی است برای نزدیک شدن به پاسخ این سؤال. نویسنده منابع رباعیات خیام را در دو گروه جای داده است. نخست منابعی که در آنها صراحتاً رباعیای به اسم خیام نقل شده است. این بخش شامل 28 مأخذ است که اولین آنها از اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است و آخرین آنها در سال 813 ـ 814 هجری کتابت شده است. در این منابع 151 رباعی به نام خیام روایت شده که با حذف مکررات تعداد آنها به 120 رباعی میرسد. بخش بعدی در ذکر منابعی است که در آنها به رباعیات منسوب به خیام بدون ذکر گوینده استناد شده است. کهنترین این منابع در این کتاب متعلق به سال 513 و تازهترین آنها در 821 هجری فراهم آمده است.
این مقاله به معرفی دستنویس مجموعه شعری محفوظ در کتابخانه موزه بریتانیا اختصاص دارد. این مجموعه مشتمل بر دواوین چهار تن از شعرای قصیدهسرا، ابو الفرج رونی، ازرقی هروی، انوری ابیوردی و عثمان مختاری است و در 692 ق به دست محمد شاه بن علی بن محمود اصفهانی کتابت شده است. سپس اسحاق بن قوام بن مجد همگر، نوه مجد همگر (607-686 ق)، بر اوراق سفید بین دواوین شعرا نسخهای از رباعیات جد خود را، بالغ بر 610 رباعی، تصحیح و کتابت کرده است. این مجموعه رباعی در تنها تصححی غیر علمی دیوان مجد همگر در نظر نبوده است. این نسخه رباعیات از چند جهت اهمیت دارد: 1)قدمت و اصالت، زیرا یازده سال بعد از مرگ شاعر کتابت شده است 2) قالب اشعار، با اینکه مجد همگر یک شاعر قصیدهسرای مدیحهپرداز است، این دستنویس تنها رباعیات او را دربردارد. 3) توضیحات، درج عناوین توضیحی برای تعدادی از رباعیات، مربوط به محتوای شعر، سوانح زندگی شاعر و حوادث تاریخی و روابط سیاسی و اجتماعی آن دوران. 4) انجامه منظوم و موزون یکی از نمونههای کهن انجامههای منظوم نسخههای فارسی است. 5) نقل حکایاتی بیش از انجامه که از جهت شناخت وضعیت ادبی قرن هفتم ق در دوران خاندان جوینی و پایگاه و جایگاه مجد همگر اهمیت بسیار دارد. درج نسخه بدل بعضی الفاظ و مصراعها، اعرابگذاری و مشکول کردن کلمات از دیگر کارهایی است که کاتب در حق اشعار جدش روا داشته است. براساس این نسخه برخی رباعیات سرگردان نیز شناخته میشود و روشن میشود که بخشی از رباعیات مجد همگر به خیام، شیخ شهاب الدین سهروردی و احتمالا عنصری نسبت داده شده است.