آثار فارسی عبدالرّئوف فطرت بخارایی (1886-1938م) در ماوراءالنّهر از نخستین نمونههای نظم و نثر نوین فارسیِ تاجیکی در این منطقه است. مناظره مدرّس بخارایی با یک نفر فرنگی در هندوستان درباره مکاتب جدیده، معروف به مناظره (استانبول، 1328ق/1910م)، علاوه بر آنکه نخستین اثر منثور و روایی این نویسنده و شاعر ماوراءالنّهری است، اوّلین اثر مستقلِّ نوشته شده به زبان فارسی در ادبیّات نوینِ فارسیِ تاجیکی در این منطقه نیز به شمار میرود که در قالب رمان کوتاه/ داستان بلند به تبیین جدال «سنّت و تجدد و قدیم و جدید» با یکدیگر پرداخته است. این کتاب از نظر محتوا در زیرمجموعه رمانهای رسالتی، یعنی رمانِ انتقادِ اجتماعی قرار میگیرد. در این مقاله، مناظره از منظر ساختار و عناصر داستانی نقد و تحلیل، و نقش برجسته آن در بنیانگذاری ادبیّات نمایشی و نیز شکلدهی و تثبیت زبان و ادبیّات نوینِ فارسیِ تاجیکی در بخارای آغاز قرن بیستم بررسی شده است.
به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم. توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و ... که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است. به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند. ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده...
در کتاب حاضر بیان میشود که به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند اندیشه جهانی است آکنده از تاریخ مثله مثله یا تحریفشده و مالامال از اساطیر تاریخی که، با همه دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسانن حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تاب مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفه مورخ که بهحق بازتابدهنده امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشه راستین میکند. اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلام حلقهبهگوش واقعیتها نیست و تفسیرش از امور واقع متقن و علمی است، چه میکند؟ چرا کنش و واکنش مورخ و امور واقع، یا به تعبیری، تقابل حال و گذشته بیپایان است؟ این کتاب با تأمل درباره چنین پرسشهایی بینش تاریخی ما را گسترش داده و ژرفا میبخشد.
ماوراءالنهر به لحاظ جغرافیایی در کجا قرار دارد، چه محدودهای را شامل میشود و چه پیوندهای فرهنگی، تاریخی و اسطورهای با فرهنگ و تمدن ایرانی دارد؟ این کتاب با بررسی شعر فارسی ماوراءالنهر قرن بیستم در پی طرح چنین سؤالاتی و پاسخگویی به آنهاست. کتاب حاضر ضمن اینکه بیانگر وضعیت شعر فارسی ماوراءالنهر در قرن بیستم با تکیه بر دو محیط ادبی خوقند و خوارزم است، از دلمشغولیهای جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی گذشته و حال این سرزمین خالی نبوده و شرح مفصلی از جایگاه رفیع فرهنگ و تمدن ایرانی در ماوراءالنهر ارائه میدهد. نویسنده کتاب کوشیده نگاه نوستالژیک شعر فارسی ماوراءالنهر نسبت به فرهنگ و تمدن ایرانی را برای مخاطب مکشوف کند و بنابراین روایتی ادیبانه از گسست و مهجوریت این میراث عظیم نسبت به مام میهن نیز به شمار میرود.
نذرالدین فرزند باباجان متخلص به میرزا هادی سمرقندی (1246-1309 هجری قمری) از شاعران صاحب دیوان ماوراء النهر است. دوران زندگی این شاعر عزلت پیشه، مصادف با سلطنت قاجار در ایران است. سمرقندی برای تحصیل روانه بخارا گردید و در خوشنویسی نیز مهارت کسب کرد. سمرقندی شاعر غزل است و در دیوان وی 77 غزل ثبت شده است. آن گونه که از دیوان او بر می آید به عرفان و اندیشه های صوفیانه دلبستگی دارد و دین و عرفان دو عنصر اساسی جهان بینی او به شمار می آیند. به طور مشخص در دیوان هادی سمرقندی، تاثیر مستقیم حافظ شیرازی، صائب تبریزی و بیدل دهلوی به چشم می خورد. وجه تمایز این دیوان با آثار شاعران دیگر روزگارش آن است که حتی یک بیت در مدح شاه یا امیری مشاهده نمی شود. او که چندین سال به عنوان منشی درباری مشغول به کار بود، در میانسالی برای دوری از آشوب و فتنه های درباری به زادگاه خویش بازگشت و به تعلیم و تربیت فرزندان زادگاهش پرداخت. کتاب پیش رو به کوشش و با مقدمه، تحشیه و فهارس ابراهیم خدایار (1345 - ) دانشیار و استاد دانشگاه و توسط مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس در سال 1386 به چاپ رسیده است.