ادبیات پایداری نوعی از ادبیات متعهد است که از طرف پیشروان فکری جامعه به وجود میآید در برابر تهدیداتی که حیات مادی و معنوی را به خطر میاندازد. این گونه ادبی با زبانی صریح بیان میشود و با توجه به شرایط و مقتضیات هر دوره تاریخی، جلوه و نحوه بروز و ظهور آن میتواند متفاوت با دوره دیگر باشد. ادب مقاومت فلسطین یکی از پرشورترین و دردآلودترین ادبیات مقاومت جهان است. سحر خلیفه از نویسندگان مشهور مکتب واقعگراست که در میان فریادها و صفیر گلولهها به زیبایی، مصائب و مشکلات جامعه فلسطینی را بیان میکند. وطنپرستی، ایجاد امید، توجه به فرهنگ بومی، دعوت به بیداری زن، از مهمترین مضامین پایداری در رمانهای وی میباشد. او مشارکت زن را جزء جدایی ناپذیر از مسئله مقاومت میداند. این پزوهش به شیوه تحلیل محتوا به بررسی مضامین پایداری در دو رمان البصار و عباد الشمس میپردازد.
بسیاری از نویسندگان عرب، اهداف و فعالیتهای صهیونیسم را در فلسطین در آثار مذهبی مورد بحث قرار دادند و نظریات پارهای از آنان بسیار ارزشمند بود. از جمله تفسیر «نجیب عازوری» از تبدیل کشمکش تازه به وجود آمده به مبارزهای جدی بین نهضت صهیونیسم از یکسو و بیداری ملت عرب از سوی دیگر و همچنین پیشبینی او که این کشمکش تا پیروزی نهایی یکی از طرفین ادامه خواهد یافت. در این کتاب به مسئله فلسطین و شعر معاصر عرب در شش فصل پرداخته شده است.
ادبیات مقاومت که از آن با نامهایی چون ادبیات پایداری نیز یاد میشود به صورتهای گوناگون در ادبیات جهانی، اسلامی و ایرانی ظهور و بروز داشته است. این ظهور و بروز در دورههای گوناگون تاریخی متفاوت بوده است. اما وجه مشترک همه آنچه از آثار ادبی که میتوانستهاند مصادیق ادبیات مقاومت تلقی شوند آن بوده که ضمن ارائه زندهترین شکل ادبیات، از خاستگاهی فطری، در برابر هرچه بدی و زشتی و شر است، صف میآراستهاند. دکتر غالی شکری در این کتاب به ترتیب ابعاد انسانی، ابعاد قومی یا ناسیونالیستی و ابعاد اجتماعی را از ویژگیهای اثر ادب پایداری میداند، با این تذکر که این سه شرط الزاماً همراه هم نباید فراهم باشند. نویسنده این کتاب دکتر غالی شکری، نویسنده پیکارمند انقلابی، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی و یکی از برجستهترین ارزیابان ادبی خاورمیانه است.
زکريا تامر يکي از نويسندگان سوريه است که در قالب داستان کوتاه دستي توانا داشته است. او داستانهايش را در ساختاري منظم و ترکيبي به هم پيوسته به نگارش درميآورد و تمام عناصر و واحدهاي تشکيلدهنده آن را به حرکت و تکاپو واميداشت تا پيام مشخصي را انتقال دهد. نام يکي از داستانهايش، «وجه القمر» است که در آن همه عناصر را در کنار هم در يک رشته خطي قرار داده تا پيام دفاع از زن شرقي را که تا قبل از اين خوار و ذليل شده است، به همگان برساند. براي درک پيام اصلي داستان، تحليل آن بر اساس دو محور همنشيني و جانشيني کمک شاياني ميکند. محور جانشيني به نويسنده امکان ميدهد که از بين مجموعه واژگان، واژه متناسب با ساختار را برگزيند. واژگان گزينش شده در يک مسير خطي عمودي کنار هم قرار ميگيرند و ترکيب نوشتاري جديدي را به وجود ميآورند و ارزش جانشيني آن به جاي واحدهاي ديگر، از اينجا فهميده ميشود که سميحه، شخصيت زن داشتان به معناي بخشنده است و زنان شرقي تمام وجود خود را به مردان بخشيدهاند. در محور همنشيني، ارتباط عبارتها و ترکيب آنها در يک خط افقي بررسي ميشود و وقتي در کنار هم قرار ميگيرند، مسير داستان به جلو حرکت ميکند. همچنين، توصيفهايي بررسي شدهاند که به تنهايي معناي صريح دارند، ولي با هم معناي نشانهاي مييابند، مثل همنشينشدن درخت ليمو و صداي ناله مرد ديوانه که دال بر ايجاد حد فاصل بين دوران کودکي سميحه و پس از آن است.
ناخرسندی از زمان حاضر ویژگی مستمر افراد جامعه بشری است. این امر موجب ظهور پدیده رویگردانی و گریز از زمان حاضر میشود. همواره انسان در تلاش است تا برای رهایی از وضع نامطلوب کنونی خود، جایگزینی پیدا نماید. او مطلوبش را گاه با پناهبردن به گذشته و گاه با رویای آینده جستجو میکند. حسرت گذشته و دلتنگی برای همه آنچه از دست رفته ـ که یکی از حوزههای معنایی پدیده نوستالژی است ـ هماره ذهن بشر را درگیر خود کرده است. شاعران و هنرمندان در آثار خود به نحوی حسرت گذشته و دلتنگی حاصل از آن را با ابزارهای زبانی و تصویرهای شعری گوناگون بیان کردهاند. این موضوع به عنوان یکی از رفتارهای ناخودآگاه فرد در شعر ابنخفاجه نمود دارد. غم دوری از وطن و معشوق، سوگ عزیزان و یاد اسطورهها، از مولفههای نوستالژیک اشعار ابن خفاجه به شمار میرود. وی با صدق عاطفه و فوران احساس این معانی را در شعــر خود به تصویر میکشد. مقاله حاضر با روش تحلیلی ـ توصیفی ظهور و بروز این پدیده روانشناختی ـ اجتماعی را در سرودههای یکی از سر آمدان شعر اندلس مورد مطالعه قرار داده است.