ادبیات واقعگرا، اساس ادبیات نوین عصر حاضر است که سعى در نمایاندن واقعیت دارد. تا پیش از جنگ جهانى دوم، مبارزه میان فاشیسم و ضد فاشیسم تعیینکننده زندگى اجتماعى و سیاسى بود. پس از شکست فاشیسم به نظر مىرسید که مبارزه میان سوسیالیسم و سرمایهدارى امپریالیستى بار دیگر بر عرصه سیاست جهانى حاکم شده باشد و طراحان جنگ سرد، بر آن بودند که بشریت را به دو اردوگاه متخاصم گروهبندى کنند. اینک پس از شکست جبهه سوسیالیسم، امپریالیسم یکهتازى مىکند و فاشیسم نیز دیگر باره در حال شکلگیرى است. براى نقد ادبیات واقعگرا و سپس نوگرا، باید مسایل قاطع مربوط به ریخت (فرم) و دیالکتیک ذاتى آنها را در نظر گرفت. این وقایع سیاسى به گونههاى مختلف بر ادبیات این دوره سایه افکندهاند و نویسندگان در آثارشان یا با آن بانگ همنوایى سر دادهاند، یا براى رهایى، راه ناهنجارىهاى روانى را براى شخصیتهاى داستانىشان برگزیدهاند و یا سرانجام متوصل به پوچىگرایى شدهاند.
هستیشناسی حافظ با عنوان فرعی «کاوشی در بنیادهای اندیشه او» اثر است در قطع رقعی در 305 صفحه (تهران، نشر مرکز، 1377) نوشته یکی از نویسندگان و روشنفکران نامدار امروز آقای داریوش آشوری. خواندن این اثر مرا شگفتزده کرد. دیدم برای اثبات این برداشت یا تثبیت این دیدگاه که حافظ عارف است و البته کمی آزاداندیشتر از دیگر عرفا و عرفان او عرفان عاشقانه مکتب خراسان است، نه مکتب ابنعربی که عرفانش نظری و فلسفی است، به کتابی سیصد صفحهای نیاز نبود.
با توجه به اينکه ارتباط خاطرات در لايههاي پيش گفتاري ذهن با تداعي برقرار ميشود، يکي از شيوههايي که در نمايش ذهنيات شخصيتها مورد استفاده نويسندگان قرار ميگيرد، استفاده از تداعي است تا به وسيله آن بتوانند بين جهان عيني و جهان ذهني شخصيتها ارتباط برقرار، و سيلان مداوم ذهن از خاطره و ذهنيتي به خاطره و ذهنيتي ديگر و از تصويري به تصوير ديگر را ترسيم و توجيه کنند. مساله اساسي اين مقاله بررسي تداعي و ويژگيهاي آن در لايههاي پيش گفتاري ذهن و کيفيت آن در داستانهاي جريان سيال ذهن و تطابق آن با ساز و کارهاي ذهن است. به اين منظور ابتدا تداعي و قوانين حاکم بر آن بيان، و اهميت تداعي در روايت اين گونه رمانها و تفاوت آن با «بازيابي» تبيين شده است. در ادامه، نحوه ارايه ذهنيات در شيوههاي مختلف روايت با ذکر نمونههايي از اين رمانها مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج اين بررسي در رمانهاي موفق جريان سيال ذهن نشان ميدهد که در ميان شيوههاي مختلف روايت، شيوه تکگويي دروني بيش از ساير شيوهها تداعيها را در خود شکل ميدهد و با تداعيهاي فراوان گسترش مييابد. علاوه بر اين، استفاده از بازيابي خاطرات و ذهنيات در تکگويي دروني به دليل تناقض با ماهيت لايههاي پيش گفتاري ذهن، ضعف شيوه به شمار ميرود.
با بررسی ادبیات ایرانی و آلمانی دیده میشود که چارچوب داستان در داستان، که روشی شرقی است و از راه ایران به ادبیات اروپایی راهیافته در ایران و اروپا با هدفهای مختلفی به کار برده شده است. در اروپا روش داستان در داستان گونه جدیدی در ادبیات داستانی را پدید آورد که در آغاز بهعنوان یکی از ویژگیهای گونه ادبی نوول (داستان کوتاه) شناخته شد. (تئوری)نظریه شهباز (سمبل نقطه عطف یا چرخش داستان) که برای نوول ارائه شد به عقیده برخی از ادبا لازم دانسته شده است، ولی برخی دیگر از ادبا به آن چندان پایبند و معتقد نبودهاند مانند تئودر اشترم .Theodor,Storm گوته بر این باور بوده است که گونه ادبی نوول باید حاوی واقعهای باشد که «هرگز تاکنون شنیده نشده باشد» (فون ویزه،1971،ص 5). در ادبیات ایرانی سازندگان اینگونه داستانها با بکارگیری روش داستان در داستان، بیشتر قصد رواندرمانی فرد روانپریش را دنبال میکردند. درصورتی که نویسندگان اروپایی در بکارگیری داستان در داستان هدف دیگری را مدنظرداشتهاند که با هدف نویسندگان ایرانی، در کاربرد این روش، تا اندازهای متفاوت است. این تفاوت در دورههای مختلف اروپا نیز از یکدیگر متمایزند.
در ادبیات نوین، که همزمان با آغاز دوره واقعگرایی است، ناهنجاری و بلاهت به عنوان نمونههایی از وضع بشر نشان داده میشود. ادبیات واقعگرا یا رنالیسم، ادبیات نوین عصر حاضر است، که سعی در نمایاندن واقعیت دارد. واقعگرایی تنها یک سبک میان سبکهای ادبی دیگر نیست، بلکه زیربنایی است برای سایر سبکهای ادبی که به گرایشهای گوناگون قابل تفکیکاند، برای نمونه: واقعگرایی به سبک کافکا، با مجازی کردن واقعیت، ایجاد ترس و دلهره و سعی در بیان و القای مفهوم پوچی. یا واقعگرایی به سیاق توماس مان، که در عین توجه به مردم و حفظ جایگاه بورژوازی و شخصی نویسنده، به اوضاع نابسامان بشری با دیدی انتقادی مینگرد. یا سبک گوتفرید بن یعنی به هیچ گرفتن مردم و یا سبک برتولدبرشت، که در همنوایی با جبهه سوسیالیسم و پیوستن به آن خود را مینمایاند.