نیما یوشیج در انواع مختلف ادبی طبع آزمایی کرده اما آنچه وی به آن نام بردار شده است شعرهای نو اوست که باعث شده او را به عنوان «پدر شعر نو فارسی» بشناسند. از همان زمان نیما، کتابها و مقالههایی بسیار درباره شعر او نوشته شد و پس از او نیز این روند با سرعت بیشتری ادامه یافت. این آثار شامل مقالههایی درباره شعر نیما و ویژگیهای آن، کتابهایی که اختصاصا درباره شعر او نوشته شده، کتابهایی که درباره شعر نو یا تحولات و انواع آن است و طبعا فصل یا فصلهایی از آن به نیما اختصاص یافته، کتابهایی که درباره دانشهای ادبی است و در آنها بحثی نیز از شعر نیما شده است، گلچینهای شعری که آثار وی در آنها چاپ شده و نیز مجموعه مقالهها و یادنامههاست. در این مقاله جریان حرکت تاریخی تألیف اینگونه آثار و انواع آن مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی شعر نو در پیوند با محیط اجتماعی، گذشته از شناختن و شناساندن موقعیت کلی شعر نو، میتواند روشنگر علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی پیدایش و رشد و تکامل این هنر و بیانگر افکار و عواطف شاعر امروز در برخورد با محیط اجتماعی و مبین جهانبینی و هنرآفرینی شاعر نوآور باشد و به بررسی و شناخت ویژگیها و گرایشهای اساسی شعر نو در این مرحله از تاریخ و فرهنگ و هنر مدد رساند. نویسنده در این کتاب ماهیت شعر، شعر و جامعه و شعر معاصر را از دیدگاه جامعهشناسی بررسی کرده است.
این کتاب آشنایی مختصری در باب ادبیات غنایی و ذکر گلچین و نمونههایی از آثار دلنشین شاعران در ادوار مختلف ادب فارسی است. در این مجموعه آثار غنایی منظوم مورد بررسی قرار گرفته است. این اثر از جنبه محتوایی تازگیهایی دارد؛ چرا که قدما اغلب شعر را از نظر قالب تقسیم بندی میکردند. اهمیت قالبهای شعری در نزد آنان موجب شده است که معیار تقسیم انواع شعر، پیکر ظاهری شعر باشد. اما گاه توصیفاتی که قدما درباره محتوای اشعار دادهاند، سبب شده آن محتوا، نام همان شعر نامیده شود، مانند: تغزل، ساقینامه، مدحیه، خمریه، مرثیه، بهاریه، حبسیه و ....
هدف مقاله حاضر آن است كه ساختار تقديرمحور داستانهاي تراژيك شاهنامه را نشان دهد. درتراژدي، عامل ناگزيري وجود دارد كه قهرمان داستان قادر به جلوگيري از فاجعهاي كه او را به اضمحلال ميكشاند، نيست. آن عامل ناگزير، سرنوشت و تقدير محتوم نام دارد. تمام قهرمانان داستانهاي تراژيك شاهنامه، مقهور سرنوشت هستند و هنگامي كه در شبكه علت و معلولها قرار ميگيرند، عليرغم تمام تلاش و كوشش خود به جبر سرنوشت معترف ميشوند و ميدانند كه توان سركشي مقابل سرنوشت را ندارند. پس به حكم تقديرگردن مينهند و معتقد ميشوند كه آنچه بايد بشود، ميشود و از آن گريزي نيست. عوامل بسياري، ساختار تقدير محور داستانهاي تراژيك شاهنامه را تشكيل ميدهند كه حذف يكي از اين عوامل، لطمهاي بر كل عناصر و عوامل تشكيل دهنده اثر خواهد زد. بنابراين، با بررسي اين عوامل، ميتوان ساختار تقدير و سرنوشت محتوم در داستانهاي تراژيك شاهنامه را مورد بررسي و تحليل قرار داد.
هدف مقاله حاضر آن است که نشان دهد «ساختاری تراژیک» در داستان سیاوش قابل ترسیم است. در این داستان، شاهد پرداخت تراژیک شخصیتها، حوادث و صحنهها هستیم. گاه حوادث داستان چنان در هم تنیده وگاه رابطه علی و معلولی میان وقایع به گونهای میشود که حذف یکی از آنها لطمهای بر کل عناصر و عوامل تشکیلدهنده اثر خواهد زد. بنابراین، با بررسی این عوامل، میتوان داستان «سیاوش» را مورد بررسی و تحلیل تراژیک قرار داد.