موسیقی شعر فارسی گسترهای است که هموزن، قافیه و ردیف را شامل میشود و هم هماهنگیهای آوایی کلمات را؛ مانند انواع جناس. تکرار بهعنوان عامل اصلی هر نوع موسیقی، در ایجاد موسیقی شعر نیز تأثیر مهمی دارد. در بخشی از این مقاله سعی شده تأثیر انواع تکرار در ایجاد موسیقی شعر بررسی شود؛ همچنین این مقاله به نقش مصوتهای بلند در ایجاد موسیقی شعر سپید، درکنار دیگر عوامل موسیقیساز، نگاهی نو دارد. در بخش دیگر نیز نگارنده سهم و تأثیر عناصر سنتی ایجاد موسیقی را در شعر سپید بررسی کرده است؛ مانند وزن عروضی، قافیه و ردیف. در بخش آخر نیز شیوه خاص نگارش شعر سپید بهعنوان یکی از عوامل موسیقیساز مورد تحقیق قرار گرفته تا نشان داده شود که آیا شیوه پلکانی یا مقطع نوشتن شعر سپید در ایجاد موسیقی نقش دارد یا خیر. تمامی این بررسیها برروی اشعار پدیدآورنده شعر سپید فارسی، احمد شاملو، انجام شده است.
بانو اطرایی از معدود هنرمندانی است که دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ایشان در زمینه ی معرفی و شناساندن ارزشهای موسیقی اصیل ایران خصوصا ردیف ها و دستگاه های موسیقی ملی و سنتور نوازی معاصر و همچنین آثار و اندیشه های بزرگانی چون پایور و صبا سال ها تلاش نموده و تالیفات و مجموعه آثار ارزشمندی را به جامعه موسیقی کشور تقدیم داشته است.
کتاب ماهور مجموعهای از مقالات موسیقی بود که نخستین جلدش در تابستان 1370، دومین جلدش در بهار 1371 و سومین جلد آن در زمستان 1372 منتشر شد. حسین دهلوی، علی تجویدی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی، ساسان سپنتا و حسین علیزاده از نویسندگان مقالات کتاب ماهور بودند.
بسياري از رمانهايي که نويسندگان زن ايراني در چند سال اخير نگاشتهاند، از جهات مختلفي مانند پيرنگ، زاويه ديد، شخصيت و... با هم شباهت دارند. اين مقاله ميکوشد چهار رمان از اين نويسندگان را از منظر درونمايه مقايسه و بررسي کند. با مطالعه اين گونه آثار، ميتوان به مشکلات و معضلاتي پي برد که وجود دارند يا در آينده پديدار خواهند شد و هنرمندان توانستهاند با ذهنيت هنري خود، آنها را زودتر تشخيص و هشدار دهند. در اين چهار رمان، مشترکات مضموني فراواني وجود دارد که به ظاهر برآمده از گفتماني مشترک است. براي بررسي اين موضوع، ابتدا در بخش مقدمه، توضيحاتي در باب درونمايه و چيستي و اهميت آن آمده است. سپس در بخشهاي بعدي، درونمايه رمانها از دو منظر درونمايههاي کلي و درونمايههاي جزئي مطالعه شده است. در پايان، دريافتيم که درونمايه اين چهار رمان تا حد زيادي شبيه به هم هستند و به نظر ميرسد سبب آن، گفتمان مشابه نويسندگان آنهاست. چهار رماني که در اين مقاله بررسي شدهاند عبارتاند از: خط تيره آيلين (اثر ماه منير کهباسي)، چراغها را من خاموش ميکنم و عادت ميکنيم (از زويا پيرزاد) و چهل سالگي (نوشته ناهيد طباطبايي).
رمانهایی که در سالهای اخیر، زنان خلق کردهاند، شباهتهای فراوانی با هم دارند. بهنظر میرسد نویسندگان زن ـ خواسته یا ناخواسته ـ از الگوی واحدی برای نگارش رمانهای خود استفاده میکنند. در این مقاله سعی شده است تا وجود شباهتها در پیرنگ چهار رمان اثبات شود. برای تحلیل این مسئله، از رویکرد ساختارگرایی استفاده شده است، چرا که در ساختارگرایی، ادبیات با دیدگاهی کلی و خودبسنده مطالعه میشود. با استفاده از این رویکرد، شباهتها و جهتگیری اصلی این رمانها در پیرنگ کشف میشود. پیرنگ این رمانها کمابیش شباهتهای ساختاری عمدهای با هم دارند. دلیل این شباهتها پیش از هر چیز، وضعیت فرهنگی مشابه پدیدآورندگان این رمانها است که باعث شده است ساختارهای ذهنی مشابهی در خلق آثار دیده شود. در این مقاله ابتدا توضیح مختصری دربارة ساختارگرایی داده میشود، سپس در بخش بحث و بررسی، آن دسته از نظریات ساختارگرایان، که با موضوع مقاله ارتباط دارد، بهطور خلاصه مرور میشود. مباحثی دربارة پیرنگ و بحثهای تخصصیتر ساختارگرایان دربارة آن نیز در همین قسمت آمده است. در پایان نیز مطالعة موردی پیرنگ چهار رمان از منظر ساختارگرایانه آورده شده است که نشان میدهد پیرنگ این رمانها از الگویی کلی پیروی میکند. رمانهای بررسی شده عبارتند از: 1. خط تیرة آیلین (ماهمنیر کهباسی)، 2. چراغها را من خاموش میکنم (زویا پیرزاد)، 3. چه کسی باور میکند رستم (مهرانگیز شریفیان)، 4. رؤیای تبت (فریبا وفی).