امثال و حكم فارسي با مجموعهاي از تجارب، دانشها و اندوختههاي معنوي آن، از گنجينههاي ملي و مفاخر تاريخي و فرهنگي ملت ما به شمار ميآيند. مطالعه اينگونه نشانههاي اجتماعي ـ فرهنگي، از منظر «روانشناختي ادبيات»، ما را با انواع ويژگيهاي شخصيتي، وراثت، و با رشد و قضاوت اجتماعي و روشهاي فرزندپروري گذشتگان آشنا ميسازد. همچنين مثلها در زمينههاي يادگيري افراد، شخصيت، تفاوتهاي فردي، انگيزش و هيجان، كنشها و رفتارهاي اجتماعي آنان، اطلاعات گرانبهايي را در اختيار ما قرار ميدهند. اغلب اينگونه جلوههاي روانشناختي با نظريههاي علمي امروزي قابل بررسي و تطبيق است؛ جلوههاي رواني مانند كنش و رفتارهاي اجتماعي، تلقينپذيري، تعارضهاي روانشناختي مانند ناكامي، اضطراب و توانمنديهاي دفاعي چون واپس زدن، سركوبي، همانندسازي، درونفكني، برونفكني، دليلتراشي و مسئله هيجان و انگيزش، انواع انگيزه و هيجان در مثلهاي فارسي انعكاس يافته است. در زمينه كنشها و رفتارهاي اجتماعي نيز، همرنگي با جماعت، پرخاشگري گروهي و تقليد از ديگران، از جمله محورهاي روانشناختي گويندگان مثلهاست كه به نحو قابل توجهي در ضربالمثلهاي فارسي تجلي پيدا كرده است.
مثلها و اصطلاحات هر زبان که با چند کلمه یا با یک جمله کوتاه خوشآهنگ منظور گوینده را بیان مینماید، از ارکان عمده ادبیات و پایههای اصلی فرهنگ آن زبان بوده و میتوان گفت که چکیده حکمت و فلسفه هر جامعه در دل ضربالمثلها و اصطلاحات آن نهفته و معرف روحیه و طرز اندیشه مردم آن جامعه است. بنابراین اهمیت شناسایی و دسترسی به امثال و اصطلاحات فارسی روشن و مسلم است. در این کتاب مثلها و اصطلاحات متداول زبان فارسی گردآوری شده است.
امثال و حکم یکی از بخشهای مهم و جالب و فولکلوری ملل و نمایشگر راستین عواطف نفسانی، افکار، نظریات، معتقدات، عادات، سنن، ذوق فطری، اخلاقیات و تلقیات اوضاع و احوال عمومی زندگانی جوامع است. این کتاب دربرگیرنده ضربالمثلهای دری افغانستان است که نویسنده آنها را نهتنها از محیط جمعآوری کرده است، بلکه با بسیاری از کتب مقابله و مقایسه نموده است.
ماهیت علمي ادبيات، به عنوان تجلي شهودي و رواني آدمي، تاكنون به طور كامل مورد بررسي و تحليل قرار نگرفته است. اغلب نظريهپردازان ادبي نيز آن را از منظر زيباييشناختي و يا اخلاقي مورد توجهه قرار داده و گاهي نيز آن را در حد التذاذ نفساني پايين آوردهاند. در حالي كه ميان كاركردهاي غريزي ذهن و كاركردهاي ادبي و در پي آن ميان احساس و انديشه انسان با جهان هستي رابطه هماهنگ و تنگاتنگي وجود دارد كه از طريق تخیل ادبي اين شناخت و ارتباط برقرار ميگردد. جلوههاي بياني سخن ادبي نيزـ مانند نماد، استعاره، تمثيل، رويا و داستان و... ـ همگي صورتهاي مختلف معرفتي و انديشهزايي ادبيات به شمار ميآيند. در اين مقاله سعي شده تا ضمن بررسي آرا نظريهپردازان مهم ادبي جهان، مولفهها و مشخصههاي علمي و انديشهزايي ادبيات نيز مورد شناسايي و تبيين قرار گيرد.
مولوی بر اساس دریافتهای شهودی خود و با تاسی از آیات قرآنی و دانش دینی خود، کلیه ذرات عالم را با شعور، زنده و فعال میشمارد که در یک هماهنگی کامل و ذاتی، با شعور حاکم بر هستی در ارتباط است. این ارتباط زمانی کامل میشود که اجزاء هستی؛ از جمله انسان، از بعد ماد ی خود دور شده، بر بعد معنوی و روحی خود بیفزاید. این همان قانون آنتروپی (کهولت مادی) و نگانتروپی (افزایش حیات معنوی) در فیزیک است. مولوی مانند انیشتین به دو نوع نور حسی و تقدیری معتقد است و مرگ انسان را نیز تبد ل بعد مادی به نور تقدیری و جاودانگی برمیشمارد. در نظر مولوی بهرهمندی انسان از نور تقدیری و ازلی و ارتباط با کلیت حاکم بر جهان هستی و دستیابی به جاودانگی نورانی، در سایه کسب قابلیت حسی یا شعور باطنی و شهود میسر است.