هومر در حماسه اودیسه به روایت ماجراهای قهرمان جنگ تروا یعنی اولیس و حکایت سرگشتگیهای او به هنگام بازگشت از آن نبرد به سوی زادگاهش، پرداخته است. در این روایت آنچه بیشتر نظر خواننده را به خود جلب میکند، حمایتهای بیدریغ آتنا از اولیس است. علت اساسی این همه حمایت آتنا از اولیس چیست؟ برای دستیابی به علل حمایتهای آن زن ایزد از اولیس، میتوان چندین احتمال را طرح کرد. در این گفتار نخست به علتیابی اسطورهشناختی و سپس به طرح علل فلسفی پرداختهایم. از منظر نخست، با همانندیهایی که میان آتنا و پنلوپ، همسر اولیس، و خود اولیس با هفائیستوس ایزد آتش زمینی حاکم است، میتوان چنین تصور کرد که آتنا با حمایت از اولیس نمودگار زمینی هفائیستوس میخواهد وفاداری و دلدادگی خود را به هفائیستوس برساند. از منظر دوم، با عنایت به اینکه آتنا برای مردم یونان، ایزد عقل و دانایی است و اولیس نیز همواره به خردمندی توصیف وستایش شده است؛ میتوان چنان پنداشت که حمایت آتنا از اولیس ، نمودِ روایی حمایت و تأیید عقل کل و آسمانی از عقل زمینی و جزوی بشری باشد.
منظومه ایلیاد نامدارترین حماسه دنیای قدیم و از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان است. این منظومه که هومر شاعر نابینای یونان کهن آن رادر بیست و چهار سرود به نظم آورده، داستان شورانگیز جنگی است که میان مردم یونان و مردم تروا درگرفته است: پاریس فرزند پادشاه تروا، هلن شاهزاده زیبای یونانی را از چنگ شوهر وی بدر برد وخشم یونانیان را برانگیخت...
ادبیات غرب با هومر آغاز میشود. با وجود مخالفت سرسختامه افلاطون، دو حماسه جاودانه «هومر: ایلیاد و ادیسه» هیچگاه از چشم یونانیان باستان نیفتاد و بنیاد آموزش یونانی را به خود اختصاص داد. رومیان نیز اسیر جادوی این دو حماسه شدند؛ هومر پیر راهنمای ویرژیل بود که خود استاد و مقتدای دانته و میلتن شد. بعدها شعر هومر الهامبخش ادیبان بزرگی چون تنیسون، کازانتزاکیس و جیمز جویس گردید. اما این روح تأثیرگذار در منظومههای هومری چیست که آنها را بیرون از غبار اعصار تازه و زنده نگه میدارد؟ نویسنده این کتاب با تفسیر دو منظومه ارجمند هومر در پی تبیین و اثبات این دعوی است که بزرگی هومر به آن است که توانست کاربست ژرف و اصیل افکار و آرمانها و زندگی را به ما بنماید و در منظومههایش آشکار سازد آدمی میتواند چیزی فراتر از کشمکشی ناچیز در دل ظلمت باشد و فراتر از همه مهلکهها و مصائب مقدر پرواز کند؛ در عین حال دنیا را بی هیچ توهم بنگرد و از رویارویی با آن شانه خالی نکند.
گلستان سعدي چونان ستارهاي در آسمان ادبيات فارسي ميدرخشد و فروغش چشمها را جاودانه خيره خواهد ساخت و چه بسا، چيره دستان پهنه سخن، از زيباييها و جاذبههاي آن سخن راندهاند. به جرات ميتوان گفت نخستين كسي كه توانست در نثرنويسي، سادگي را با صنعتگري درآميزد و از هريك به اندازه لازم سود برد و به راه افراط و تفريط نرود، شيخ اجل سعدي است. با وجود تقليد عده زيادي از نويسندگان و اديبان بزرگ واستادان نظم و نثر از گلستان و شيوه نگارش آن هيچ كس نتوانست در اين كار توفيق چنداني يابد و آنچه به تقليد از گلستان نوشته شده، هيچ يك قابليت آن را نيز نيافت كه از نظر ارزش ادبي، بيفاصله بعد ازگلستان قرار گيرد، تا چه رسد به آن كه از گلستان درگذرد. چرا كه نگاه به آثار تقليدي ازگلستان، نشان ميدهد كه توجه مقلدان بيشتر به ظاهر كتاب و طرز تنظيم و حتي نامگذاري آن معطوف بوده است و هيچ يك ازآنان نخواسته يا نتوانستهاند روح زبان سعدي را درك كنند و هنري را كه زبان وي را چنين زنده و پر احساس و كهنهنشدني ساخته است بشناسند. در اين ميان بهارستان جامي نيز چنين وضعي دارد و بررسي هر دو اثر از لحاظ محتوايي و سبكي و بلاغي در اين مقاله نشانگر اين است كه بهارستان با گلستان قابل مقايسه نيست و فقط تقليد گونهاي است از اثر جاودان شيخ سعدي.
اندیشیدن به نحوه خلقت انسان و جهان از سؤالهای بنیادین ذهن بشری است. انسانها از ایام قدیم تا به امروز همیشه به فکر پیدا کردن جوابی قانعکننده برای این سؤال بودهاند. در فلسفه یونانی و به تأسی از آن در فلسفه ایرانی، سعی شده که با تمایز بین وجود و ماهیت به این سؤال جواب داده شود. در فلسفه مشاء، اشراق و ملاصدرا به تبیین وجود و ماهیت پرداخته شده و هر کدام دیدگاههای خاص خودشان را در این مورد ارائه کردهاند. در عرفان ایرانی با تأثیرپذیری از فلسفه، هستیشناسی عرفانی ویژهای بنیان نهاده شده است که تا حدودی به عقاید فلسفی مشائیان، اشراقیان و حکمت متعالیه شبیه است. حکیم سنایی غزنوی در حدیقه، جابهجا، هنگام بحث کردن در مورد موضوعات مختلفی چون: آفرینش و خلقت عالم، عدم، وصف عقل و نفس کلی، صورت و ماده و ... مبانی فلسفی هستیشناختی خودش را بیـان کرده است. نظرهای وی گاهی با عقاید اهل مشاء، نوافلاطونیان و اخوانالصفا نزدیکی دارد. از همین جهت، میتوان گفت که در میان عارفان، لقب «حکیم» برای سنایی برازنده و درست است. این تحقیق، با بررسی نظرات هستیشناسی سنایی در حدیقه درصدد بازنمودن ابعاد فلسفی شخصیت او برآمده است.