نویسنده معتقد است که سعدی در غزلیات خود، مفاهیم و گزارههای دینی را ابتدا میفهمد و سپس عمیقاً با آنها درمیآمیزد و در نهایت ساخت و صورتی دیگرگون به آنها میدهد که در عین حالی که کاملاً امری دینی و مذهبی است، اما ساخت و صورتی تازه یافته است. در ادامه نیز بر اساس شاهد مثالهایی از غزلیات سعدی، به تبیین مدعای خویش میپردازد.
نگارندگان بر آنند که عاشقانههاي غزلي سعدي، سخت متاثر و ملهم از تلقي شعراي عذري عرب و خاصه مجنون، از دلباختگي است؛ و اگر شاخصترين غزلهاي فارسي و عربي سعدي را ملاک اظهار راي قرار دهيم، در مجموع، فضاي غالب بر غزل سعدي، فضايي کاملا متاثر از عشق عفيف عذري است. ابتدا برخي از موارد تاثيرپذيري سعدي از ابيات منسوب به مجنون، در حيطه شکلي و معنايي، نشان داده خواهد شد. خواهيم ديد که برخي از ابيات سعدي درباره ليلي و مجنون، مستقيما متاثر از اشعار عربي مجنون است؛ نکتهاي که تاکنون هيچ يک از شارحان غزل سعدي بدان توجهي نداشتهاند. سپس به تعريف و تبيين «حب عذري»، ويژگيها و مراحل آن و بازکاوي آنها در غزلهاي سعدي خواهيم پرداخت. به عقيده نگارندگان، «حب عذري» از آبشخورهاي اصلي بسياري از موضوعات و مضامين غزل فارسي، همچون پاک و عفيفبودن عشق، عشق پيش از تولد، عشق پس از مرگ، وصال در قيامت و… است و شناخت حب عذري و اشعار عذريون، درک و دريافت مباني جمالشناختي و معرفتي سعدي را در غزل، تا حد بسيار چشمگيري افزايش ميدهد.
يکي از راههاي طبقهبندي تشبيه علاوه بر شيوههاي متعارف، تقسيم تشبيه از ديد اغراقهاي هنري است که جدول آن هم با توجه به استعداد و خلاقيت سخنوران قابل گسترش است. هدف هنرمند در اين شگردهاي بياني، رهايي از افسردگي و کهنگي و رفع ابتذال از تشبيه و نوسازي آن است که موجب کشف افقهاي بيکرانه در سخن و تصاوير مربوط بدان ميشود. در مقاله حاضر، تشبيهات شيخ اجل سعدي درغزل از ديد اغراقهاي هنري، بررسي و براساس مباني نظري تبيين شده است و مواضعي را که هنرمند از اصل نظريه عدول کرده و به هنجار هنري و سبک شخصي خود دست يافته، بررسي نموده است. روش تحقيق دراينگفتار، کتابخانهاي است و با بهرهگيري از فن تحليل و توصيف محتوا به نقد و تطبيق شواهد پرداخته و نتايج به دست آمده, طبقهبندي و ارائه شده است.
يکي از شخصيتهاي بزرگ ادبي و عرفاني که در حيطه نقد و نظريه ادبي نکتهها و سخنان قابل تامل بسياري گفته، عين القضات همداني است. وي در چهار اثر ممتاز خود نگرههاي تازه و نادري را در باب نقد، تحليل و تاويل متن و حقيقت آن مطرح کرده است که از ميان آن ها ميتوان به نحوه نسبت معنا و لفظ، شکل اتصالي و انفصالي کلمات در ارتباط با مفهوم و محتوا، نسبت شعر و نثر با ذهنيت و زاويه ديد خواننده، بيخويش نويسي و به ويژه سه ساحت کودکي، عاقلي و عاشقي در تحليل معنا و معناي معنا اشاره کرد که هنوز هم بسيار عميق و گير است. هدف اين مقاله، تحليل نگرههاي ادبي عين القضات در پرتو تفسيري هماهنگ بر اساس گفتههاي خود اوست.
مقاماتنویسی عرفانی یکی از مهمترین شاخههای عرفان و تاریخ ادبیّات عرفانی است که تا به امروز کمتر بدان به عنوان یک ژانر (نوع) ادبی خاص توجّه شده است. طبقهبندی دقیق و منطقی انواع سهگانه مقاماتنویسی و تبیین جایگاه، نوع نگاه، روشها و انگیزهها و اهدافی که در پشت این نوع مهمّ ادب عرفانی هست، میتواند کمک فراوانی به شناخت فرهنگ و ادب دیروز و امروز ما نماید. همچنین، بررسی و تحلیل چهرهها و شخصیّتهای هم طراز و معاصر همان عرفا و اوّلیاء ـ که از طریق این مقامات نوشتهها مطرح میشوند و به ویژه داوریهایی که در باب افعال و احوال آنها مینمایند ـ تا حدود زیادی خواننده امروزین را به معیار و میزان داوری و نوع نگاه آنها نزدیک مینماید و چهره و شخصیّت نویسندگان را نیز بسیار روشنتر میسازد. این مقاله در همین راستا کوشیده است تا از منظری روششناختی و تحلیل محتوایی به بررسی شخصیّت استاد امام ابوالقاسم قشیری از دیدگاه مقاماتنویس مشهور ادبیّات عرفانی، محمّد بن منوّر میهنهای در اسرارالتّوحید بپردازد و نشان دهد میان مجموع گفتهها و قصّههایی که محمّد بن منوّر در باب قشیری در کتاب خویش آورده است، چه مقدار فاصله با شخصیّت تاریخی و واقعی قشیری هست و مخصوصاً این نوع نگاه تا چه حد با شخصیّت حقیقی عارف آزاده و آزادی بخش ایرانی، ابوسعید ابوالخیر نیز فاصله و تمایز دارد.