در این مقاله، درباره موضوعهای مشترکی که در آثار ابوعبدالله رودکی و جفری چاوسر وجود دارد، جداگانه از طریق مقارنه و گاه توارد تحقیق شده است. هر دو شاعر در روزگار نسبتاً ناآرامی به سر میبرند ولی در محیطی که کار میکردند، آرامش نسبی داشتند و به همین دلیل در شعرشان وجوه شادی و نشاط فراوان یافت میشود. از موضوعهای دیگری که دو شاعر به آن توجه داشتهاند، «مرگ» است. رودکی و چاوسر بر شاعران پس از خود تأثیرهای زیادی گذاشتهاند. حوزه تأثیر رودکی حتی تا روزگار معاصر ادامه یافته ولی اوج تأثیر چاوسر تا حدود سیصد سال بیشتر نیست. هر دو شاعر مرثیه میسرایند و مرثیههای آنها تأثیرگذار بوده است. از وجوه افتراق این دو شخصیت، زبان آنها است. زبان رودکی پس از هزار سال برای فارسی زبانان مفهوم است ولی زبان چاوسر چنین نیست و باید برای نسل امروز ترجمه شود. دیگر اینکه رودکی از خود جوشیده و از پیشینیان بهره نبرده، درصورتی که چاوسر به طور یقین تحت تأثیر شخصیتهای پیش از خود، چون پترارک، بوکاچو و دانته بوده است.
درباره دلقک های مشهور درباری و مسخره های دوره گرد از زمان های دور تا اواخر عهد قاجار. از زمانهای دور تا اواخر قاجار در دوران های گذشته بسیاری از سلطان ها و پادشاهان ایران و جهان در دربار خود افراد دلقک و مسخره پیشه ای داشتند که با حاضر جوابی ها و شیرین کاری ها به ویژه متلک های نیشداری که به حاضران جلسه می گفتند، شاه را می خنداندند و موجب شادی و انبساط خاطرش می شدند. دلقک ها اجازه داشتند به هر کس هر چه دلشان خواست بگویند با این شرط که در بذله گوویی و مسخرگی های خود نمکی داخل کنند. معروف ترین دلقک هایی که نامشان در تاریخ ثبت شده است عبارتند از: طلخک ( که واژه ی دلقک از آن است) دلقک سلطان محمود غزنوی؛ پونه، دلقک طرخان علاءالدین خلج؛ جعفرک، دلقک دربار ملک شاه سلجوقی؛ کل عنایت، دلقک شاه عباس کبیر؛ لوطی صالح، دلقک کریم خان زند که بعدها گرفتار خشم آقا محمد خان قاجار شد. و...
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زادهٔ ۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹ هجری قمری) نخستین شاعر مشهور ایرانی-فارسی حوزه تمدن ایرانی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است. رودکی، شاعر و استاد سمرقندی نامش بر تارک ادوار شعر فارسی میدرخشد، هر وقت سخن از نخستین شاعر بزرگ تاریخ ادب فارسی دری به میان آید مسلماً نام رودکی بیش از هر نامی در خاطرهها جلوهگری میکند. این شاعر بزرگ که فضل تقدم او بر همۀ شاعران در اقوال شاعران بزرگ همعصر او و بعد از او دیده میشود در زمانی که شعر فارسی دری هنوز مراحل کمال خود را نپیموده بود اشعاری سرود که بعضی از آنها که در معدود اشعار باقی ماندۀ از او، دیده میشود با بهترین اشعار بزرگترین شعرای فارسی زبان برابری میکند. شعر او علاوه بر جنبۀ کیفی از نظر کمّی نیز از مزیتّی خاص برخوردار بوده است و بالاترین رقم در تعداد اشعار به او نسبت داده شده است ولی متأسفانه از ابیات کثیر او که حتی به یک میلیون و سیصد هزار بیت هم بالغ دانستهاند کمتر از هزار بیت او به جای مانده که از این مقدار نیز بعضی ابیات انتسابش به رودکی محل تردید محققان است و یا در دیوان دیگر شاعران نیز دیده شده است. از رودکی دیوانی و مجموعهیی بهجا نمانده است که مورد تحقیق پژوهندگان قرار گیرد و آنچه گرد آمده است مجموعۀ ابیات متفرقی است که از لابلای اوراق تذکرهها و جُنگها و کتب علوم ادبی به دست آمده است. نخستین دانشمندی که برای جمع آوری اشعار او همّت گماشت شادروان استاد سعید نفیسی بود که تحقیق گستردهیی دربارۀ اشعار وی به عمل آورد و حاصل زحمات ممتد استاد نفیسی کتابی جامع است به نام «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی» که چاپ اول آن در سال ۱۳۰۹ شمسی انتشار یافت. سپس در سال ۱۹۵۸ میلادی اثر تحقیقی دیگری در تاجیکستان توسط عبدالغنی میرزایف به طبع رسیده است که در پایان کتاب، مجموعۀ اشعار به دست آمدۀ رودکی که زیر نظر ی. براگینسکی جمع آوری شده الحاق گردیده است. این مجموعه اشعار یک بار در مسکو در سال ۱۹۶۴ جداگانه به چاپ رسیده و بار دوم چاپ افست آن در تهران انتشار یافته است. چون دیوان رودکی از قرون گذشته به جای نمانده که مورد تحقیق قرار گیرد بناچار آشنایی با اشعار او جز از طریق آثار یاد شده مقدور نیست. در کتاب حاضر با استفاده از مجموعههای مذکور، حواشی و توضیحاتی بر قطعهها و قصیدهها و تغزّلات او نوشته شد تا برای دوستداران شعر کهن فارسی و دانشجویان مفید افتد
ژولين گرمس (1917 ـ 1992م) روايتشناسي ساختارگرا است كه در زمينه روايتشناسي با ارائه الگوهاي معين و ثابت، به منظور بررسي انواع مختلف روايت، تلاشهاي فراواني انجام داده و روايتشناسي را بر اساس ريختشناسي حكايت پراپ استوار نموده است. در اين مقاله الهينامه عطار بر اساس نظريههاي جديد ادبي از جمله «روايتشناسي ساختارگرا»، الگوهاي «معناشناسانه گرمس» و «شكلشناسانه ژنت»، مورد تحقيق قرار گرفته است و كارکرد روايي دو حكايت: زن صالحه و دختر کعب و عشق او، بر مبناي الگوي روايتشناسي گرمس تحليل و تفسير شده تا ضمنشناسايي موقعيتهاي متن روايي، بر اساس نظريه كانون روايت ژنت، به بررسي الگوي پيرنگ، الگوي كنشي (شش کنشگر: كنش گزار (فرستنده) / كنش پذير (گيرنده)، كنشگر (فاعل) / مفعول (شيء ارزشي) و كنش يار (ياري رسان) / ضد كنش (بازدارنده) و همچنين ميزان قابليت تحليل دو حكايت بالا از طريق مربع معنايي، پرداخته شود. هدف از ارائه اين مقاله، بررسي ويژگيهاي روايي و رابطه راوي «روايتپرداز» و «كنشگر» در دو حكايت ياد شده؛ مبتني بر نگرش ساختارگرايانه گرمس و ژنت است.
«ادب» در عرف عرب جاهلي عادات و رسوم نيکو به شمار ميرفته که چنين تفکري از ميراث گذشته به يادگار مانده است. از آنجايي که تعليم و تربيتداراي اهميت بوده لذا کلمه ادب براي جامع معارف (به غيرمعارف ديني) مورد استفاده قرار مي گرفته ولي لفظ تاديب و تعليم مترادف يکديگر به کار ميرفته است. پس از اسلام معني ادب با همان مفاهيم قبلي متداول بوده است. آميزش عربها با اقوام ديگر خاصه در سه قرن اول هجري سبب ميشود تا حوزه معني ادب گسترش يافته و بر انواع علوم و فنون از جمله صنايع، ورزشها و پيشهها اطلاق گردد. نيز در سه قرن اول هجري «ادب» در معناي نکتههاي ظريف، بديع، لطيفهها، نادرهها بکار ميرفته و کسي را که با موارد ياد شده آشنا بوده، اديب ميخواندند. در اواخر قرن سوم به تدريج ادب در معني لغت، مصطلح ميشود. در قرن پنجم و ششم اين واژه براي مفاهيم صرف و نحو و بيان متداول ميگردد. مفهوم دگرگونيهاي واژه ادب در طي قرون متمادي با سرگذشت اجتماعي اقوام همراه بوده است. در زبان فارسي هم بر اساس متون نظم و نثر اين واژه در معاني نزاکت، رفتار پسنديده و نيکو و نيز در معني «علم ادب» از جمله صرف، نحو، لغت و ... مورد توجه قرار گرفت.