مکتب وقوع به لحاظ تحولات سياسي اجتماعي در پيوند با دو دوره تيموري به خصوص در نيمه دوم قرن نهم و دوره صفوي است. اين سبک از اوايل قرن دهم آغاز شد و در اواسط همان قرن رشد کرد و تا ربع اول قرن يازدهم ادامه يافت. درخصوص اشعار مکتب وقوع و تحليل محتواي آن مباحثي پراکنده گفته شده است، اما درمورد خاستگاه جغرافيايي آن، تاجايي که مولفان جستجو کردهاند، هيچ بحث جديي مطرح نشده است. نويسندگان در اين مقاله کوشيدهاند با توجه به حضور پيشاهنگان مکتب وقوع در آذربايجان و متعاقبا تحول در عرصه نقاشي مکتب تبريز، به نقش دارالسلطنه تبريز در پذيرش و بالندگي نگاههاي آفاقي در عرصه هنر و ادبيات بپردازند.
کتاب حاضر سالنامه دانشکده ادبیات تبریز است که در سال 1330 توسط اداره انتشارات دانشگاه تبریز به چاپ رسیده است.
نویسنده در این کتاب با بررسی و تحقیق درباره بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ که به دوران درخشان حکومت جانشینان تیمور در هرات اختصاص یافته است، از دوره معاصر فراتر رفته و پایههای استوار دورههای پیشین را برای بنای آینده مطالعه و بررسی کرده است. فصلهای اول و دوم کتاب در حکم مقدمهای است برای فصول بعدی و در فصلهای سوم و چهارم نیز بر دورههای شاهرخ میرزا و سلطان حسین بایقرا تکیه شده است که در شمار درخشانترین دورهها در تاریخ تیموریان محسوب میشوند. در فصل چهارم مدار سخن بر معرفی و بررسی شخصیت و آثار امیرعلیشیر نوایی، مولانا عبدالرحمن جامی و استاد کمالالدین بهزاد گشته است.
در میان فنون بلاغت دانش بیان و در میان دانش بیان فن تشبیه از جایگاه ویژهای برخوردار است. در میان کتب بلاغی قدما تقسیم بندیهای گوناگون در باب تشبیه از حیث ارکان تشبیه صورت گرفته است، چون حسی یا عقلیبودن، طرفین تشبیه، مطلق، مقید یا مرکب بودن و... در مطالعه متون ادب فارسی به گونهای دیگر از تشبیه برمیخوریم که در کتب قدما مستقلأ مورد بحث قرار نگرفته است، اگر چه این نوع تشبیه در تقسیمبندی قدما میتواند ذیل حسی بودن مورد مطالعه قرار گیرد. در این مقاله کوشش میشود این گونه تشبیه که آن را تشبیه حروفی نامیدهایم و آن را به تشبیه حروفی تجریدی، تشبیه حروفی و تشبیه حروفی (دستوری) تقسیم کردهایم، هر یک از آنها را جداگانه با ارائه شواهد وامثال از متون ادب فارسی مورد بررسی قراردهیم.
اين مقاله بخش دوم از معرفي «خردمندان و بيخردان شاهنامه» است که به معرفي پنجاه و سه تن از قهرمانان اين اثر از ديد موضوع مقاله يعني خردمندي و بيخردي پرداخته است. در بخش نخست 62 تن ديگر به ترتيب الفبائي معرفي شده بودند. روش کار در هر دو مقاله تحليل و معرفي قهرمانان اين اثر فقط از ديد موضوع مقاله بوده و به جنبههاي ديگر توجه نشده است. مجموع شخصيتهاي معرفي شده در دو مقاله 115 تن است که صد و چهار نفر از آنان يعني 90.4% خردمند و 9.6% آنها يعني يازده نفر از جانب دوستان يا دشمنان بيخرد توصيف شدهاند. در پايان بايد متذکر شد خرد مورد نظر شاهنامه بيشتر حکمت عملي يا خرد شرقي است.