ترجمه به معنی یافتن نزدیکترین و دقیقترین معادل برای واژگان زبان مبدأ و حفظ روش و سیاق گوینده، از دیرباز و در طول تاریخ، پیوسته مورد توجه عام و خاص بوده و از ابزارهای مهم ارتباطی بشر به شمار میرفته است. علاقمندی انسانها به آگاهی از فرهنگ، ادب و اندیشه ملتها و اقوام و انسانهای دیگر و نیازمندی آنها به علوم و فنون دیگر، در کنار اختلاف و تفاوتهای زبانی موجود در جوامع انسانی گوناگون ترجمه را به عنوان یک موج مؤثر در جریان و سیر تاریخ اندیشه و فرهنگ انسانی نوعی تبادل و دادوستد اندیشه، مطرح مینماید. شروع رسمی ترجمه در میان اعراب نیز به روزگار پیامبر اسلام(ص) برمیگردد. حضور مسلمانان غیرعرب در مدینه، سفرهای تابستانی و زمستانی قریش، تجارت با ایران و روم و ارسال سفرا از جانب پیامبر(ص) به سایر کشورها، نیاز به ترجمه را ملموستر میسازد. در این مقاله، ضمن ارائه تعریف، اهمیت وسابقه تاریخی ترجمه، به بررسی نمونههایی از ترجمه رباعیان خیام به عربی، ترجمه گلستان سعدی به صورت نثر مسجع و دو ترجمه فارسی از معلقات سبع پرداخته شده و از انواع ترجمه قدیم، آزاد، جدی و همسان، سخن به میان آمده است.
این کتاب دربرگیرنده سه رساله کهن از عبدالرحمن جامی است. رساله اول با عنوان لوایح را جامی حدود سال 870 به نگارش درآورده است. رساله دوم متنی است در شرح «رباعی چند در اثبات وحدت وجود و بیان تنزلاتش به مراتب شهود» که جامی خود سروده «اما چون ترجمان زبان را به واسطه رعایت قافیه میدان عبارت تنگ بود .... لاجرم در ذیل آن رباعیات از برای تفصیل مجملات و توضیح مشکلات کلمهای چند منثور از سخنان کبرای دین و عرفای اهل یقین» برافزود. این رساله 44 رباعی دارد که در اول رجب سال 876 هجری به پایان رسیده است. رساله سوم این مجموعه موسوم است به لوامع در شرح قصیده خمریه ابن فارض.
این کتاب، کتابی است درباره سه یاری که در بعضی تواریخ از جمله جامع التواریخ و حبیب السیر و دولتشاه سمرقندی ادعا شده است که این سه (خیام، حسن صباح و خواجه نظامالملک) با هم در کودکی همدرس بودهاند؛ ولی علامه قزوینی دانشور فرهیخته این ادعا را به دلیل تفاوت زیاد زمانی بین این سه «نه محال بلکه مستبعد» میخواند. چه اگر درست بود، باید برای حسن صباح و خیام عمری 120 ساله قائل شویم و این را افسانهای مجعول مینامد.
عراق سرزمین آکنده از شعر و مالامال از شاعران است وکمتر شهر و روستایی در آن یافت میشودک شاعری از آنجا برنخاسته باشد. از آنجاکه در محیطهای عربی اسلامی تحت استعمار درگذشته، هماره فضایی از بازگشت و عقب گرد، ارتجاعگرایی، تحریم نمودن نداهای جدید و جرم شماری هر صدای تازهای حاکم بوده است؟ نوگرایی پیوسته جرمی بزرگ و حرکتی پا عواقب و پیامدهای ناشناخته، همراه با نا ایمنی شمرده میشد. از اینرو با وجود آنکه اروپا در سایه آرامش خویش و در اضطراب نگهداشتن دیگرکشورهای مستعمره، از نعمت فرهنگی وسیع و میدانهای نوگرایی متنوع و افکاری باز برخوردار بود و پیوسته به تلاشهای نویی در امور تجربی و علمی و نیز در ادبیات و هنر و سنت دست مییازید، سرزمینهای تحت استعمار در آتش جهل و عقبماندگی و استبداد میسوختند و عراق یکی از سرزمینهای زخم دیده از ستم استعمار بود و"بیاتی" یکی از طلایهداران حرکت جدید و پویای ادبیات و شعر بودکه ققنوس وار در عصر سخت شعله کشیدن حرکتهای انقلابی از خاکستر خویش دوبار سر بر آورد.
تأثیر تحولات سریع و دگرگونیهای اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی در ادبیات قرون اخیر امری انکارناپذیر است. مکتب ادبی «رمانتیسیسم» با گرایش به طبیعت و پناهجویی به آن و رویکرد عاشقانه به عناصر ساده طبیعی، که با فطرت انسانی همخوانی دارد، در حقیقت کوششی برای رخنه به ماورای واقعیت است. در میان عناصر این مکتب «روستا»، به منزله رمز بازگشت به فطرت و ارزشهای اصیل انسانی و رجوع به دنیای پاک کودکی، و «شهر»، به منزله رمز پیچیدگی و شلوغی و غربت و تنهایی، از زاویه دید شاعران گوناگون با ملیتهای مختلف مطرح شده است. در این اثر پژوهشی، تطبیقی میان نگاه دو شاعر ایرانی و عرب معاصر، زندهیاد «قیصر امین پور» و «جودت فخرالدین»، صورت گرفته است تا به دلیل وجود زمینههای اشتراک فراوان به تأثر هر دو شاعر از گرایشهای یادشده پرداخته شود.