از سال میلاد «صالح بن عبدالقدوس» اطلاعی در دست نیست، ولی اغلب منابع، سال مرگش را 167هـ. ق یاد کردهاند. وی در دورهای میزیست که کتب گوناگونی از فارسی، یونانی و ... به عربی ترجمه میشد و بازار بحثها و جدلهای کلامی، بسیار رایج بود. صالح در آغاز جوانی به مجالس واعظان و متکلمان رفتوآمد داشت. از همین رو، دیری نپایید که افکارش مشوش شد و کتاب «الشکوک» را به رشته تالیف در آورد. سرانجام، متهم به زندقه گشت و به همین جرم در بغداد کشته شد. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی زندگی فکری و ادبی صالح، بررسی کند که بیشک وی تحت تأثیر فرهنگهای بیگانه بوده است، ولی نه به آن اندازهای که بتوان وی را زندیق (کافر و ملحد) لقب داد. صالح شاعری حکیم و متکلم بود و همه اشعارش مشتمل بر مثل و اندرز و آداب است و در جمله اشعارش، بیتی که بر کفر و زندقه دلالت کند، یافت نمیشود.
نویسندگان اسلامی، قائلین به مذاهب دوخدایی را به عنوان ثنویه یاد کردهاند. ثنویه نام عمومی پیروان همه مذاهبی است که به دو خدا، یکی خدای نور و خیر به نام اهورمزد و دو دیگر خدای تاریکی و شر به اسم اهریمن قائل بودهاند. این مذاهب در حدود هزاره دوم پیش از میلاد در پهنه فلات ایران و حواشی آن پدید آمدند و بعدها در دنیای متمدن آن اعصار دور، آوازه کارهای عجیب و غریب برخی از آنان در ادبیات مقدس انبیای بنیاسرائیل و نوشتههای نویسندگان کلاسیک یونانی و رومی منعکس شده است. در این کتاب به ثنویان در عهد باستان ایران پرداخته شده و عقاید آنان مورد بررسی قرار گرفته است.
اساطير ايران در قالب آفرينش دوازده هزار ساله زردشتي و يا نه هزار ساله زرواني تبيين ميشود. ويژگي اصلي اين اساطير، ثنويت و کرانمندي جهان است. سلسلههاي پيشدادي و کياني، بخشي از اين دوره آفرينش را در بر ميگيرند، پيدايش انديشه و اعتقاد به وجود ديوان و پريان از يکسو و ظهور آدمياني ستمگر و بدکار چون ضحاک و افراسياب در دوره اين دو سلسله داستاني چهره مينمايد. عظمت و شکوه ايران و اهميت پادشاهي نيز، از ويژگيهاي اين دوره اساطيري است. ارتقا انسان (پادشاهان، پهلوانان) و قرار گرفتن به جاي ايزدان، نيز از نکات قابل توجه اسطورهها است. همچنين از تاثيرپذيري اساطير ايراني از اساطير و فرهنگهاي تمدنهاي مناطق همجوار (بين النهرين، يونان، حوزه رودسند) نبايد غفلت ورزيد.
متنبی از سالی 337ه .ق تا 346 در خدمت سیفالدوله حمدانی بوده و در این مدت در فن رثا مجموعأ شش قصیده گفته است. در پنج مرثیه از این مراثی، هر چند ابیات نغز و نیکو فراوان است ولی بهترین قصایدی نیست که در رثاگفته است. زیرا متنبی بیشتر این قصاید را برای انجام وظیفه گفته نه به حکم احساس و عاطفه و سوز درون. وی در این قصاید به هنر و عقلش بیشتر پناه برده تا دل و احساسش، از همین رو شنونده درآنها احساس سردی میکند. اما باید قصیدهای را که در رثای خوله ساخته است از بقیه قصاید استثنا کنیم؟ زیرا این قصیده را هنکامی گفته که جدایی وی از سیفالدوله به درازاکشیده، شوقش به وی زیاد گشته و حوادثی که برای هر دو پیش آمده، آن دو را به یکدیگر نیازمند ساخته است. وی در این قصیده به عقلش ـ خصوصأ عقل فلسفیاش ـ تکیه نموده و به بسیاری از حکم شایع میان ملتها پناه برده و آنها را در قالبی موجز و دقیق ریخته است به گونهای که به صورت امثال سائره در آمده و در هر زمان و مکان برای تسلیت گفتن صلاحیت دارد.
در این مقاله به مواردی از قبیل: تعریف کنایه، معنای لغوی و اصطلاحی کنایه، مراد از لازم در باب کنایات، اصطلاحات کنایه، اقسام کنایه به اعتبار مکّنی عنه، کنایه تمثیلی و اسباب بلاغت کنایه اشارت رفته، هرکدام از آنها با مثالها و شواهد گوناگون تفسیر شده است.