رمان ثلاثيه نجيب محفوظ، برنده جايزه نوبل ادبيات در سال 1988 م. رنگين کمانيست از واقعيتهاي اجتماعي که نجيب محفوظ درآن تصويري زنده و کامل از ارزشها و گرايشهاي طبقه متوسط مصري را ارايه داده و کوشيده تاجامعه را در قالب يک خانواده به تصوير بکشد و پيوند آن را با حرکت اجتماعي و تاثير و تاثر ناشي از آن را نشان بدهد. در اين ميان نويسنده با به تصوير کشيدن شخصيتي به نام کمال عبدالجوادکه قهرمان رمان و نماينده نسل فرهيخته مصري است مسايل و مشکلات رواني و فکري خود و نسل فرهيخته را بيان ميکند،که اساسيترين آنها عبارتند از: بحران ديني و شخصيتي، احساس غربت و بيهويتي، تحير و سرگرداني در شناخت ارزشها، احساس عدم وجود وطن در زندگي و عدم ثبات و استقرار در داخل وطن به گونهاي که ارزشهاي پيرامون آن هانه تنها امنيت و آرامش را به ارمغان نميآورد، بلکه بر عذاب آنها نيز بيشتر از پيش ميافزايد و احساس به پوچي و بيهدفي رانسبت به نسلهاي ديگر بيشتر ميكند. کمال قهرمان رمان در نتيجه اين بحرانها دچار عدم هماهنگي با جهان و جامعه خود ميشود و از پذيرش ارزشهاي آن سر باز ميزند، و از جامعه، دين و دولت روي برميگرداند و دچار نوعي غربت اجتماعي ميشود.
کتاب بحران مربوط به شش سال از پنجاه سال سلطنت دودمان پهلوی است. برخی دیالوگها نیز بجای آنکه مولود تخیل نویسنده باشد رنگی از واقعیت دارند. نویسنده کتاب علی شعبانی میباشد که در سال 2535 شاهنشاهی چاپ شده است.
مفهوم غربت با اندیشه، احساس و رفتار آدمی درآمیخته است و در بسیاری از حوزههای فکری چون فلسفه، عرفان، انسانشناسی، روانشناسی، ادبیات و مانند آن مجال بروز یافته است. در تصوف و عرفان اسلامی نیز غربت، حضوری قابل اعتنا دارد و صاحب ابعاد معنایی و تفسیرهای گوناگون است. در این مقاله پس از مقدمهای کوتاه درباره مفاهیم چندگانه غربت (سنتی، مدرن و پسامدرن) و نگاهی کوتاه به مقوله غربت در فلسفه، علوم اجتماعی و روانشناسی، به بحث اصلی درباره غربتاندیشی صوفیانه تحت عناوینی چون «غربت روح در قالب»، «غربت انسان در دنیا»، «غربت عارف در میان اهل ظاهر» و «غربت در میان غیر اهل وطن» پرداخته میشود و با تمرکز بر اندیشههای مدون ابن عربی و برخی از بزرگان صوفیه و با استناد به پارهای شواهد شعری، موارد ذیل تبیین میشود: 1ـ غربت مفهومی است آزموده انسان. 2ـ بیشتر عارفان به دلیل تأمل در ویژگیهای روحی و روانی آدمی از چنین احساسی آگاهی داشتهاند و برای آن ادله و تفاسیر گوناگونی ذکر کردهاند. 3ـ غربت با مفاهیمی بنیادی چون فنا و سیر و سلوک، شهرتگریزی و گمنامی و مانند آن پیوستگی دارد. 4ـ غربت صوفیانه با مفهوم سفر ارتباط دارد. 5ـ غربت و غربتاندیشی رنگ و بویی ملامتی دارد و از اصول ملامتیان است.
در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی میکنیم. این داستان بهدلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانهمعناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را بهوجود میآورد. البته فرمانده، بهعنوان شَوِشگزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش میشوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیدهاند، کنشهای اصلی همزمان انجام میشود؛ مبارزان عملیات را شکل میدهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات میپردازد. بهترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام میرسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکلگیری ساختار معنایی و روایی داستان، بهویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگیهای روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکلگیری معنا را بهدست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی میکنیم.
«بينامتني» نظريهاي است که به روابط بين متوني ميپردازد که موجب آفرينش متن جديد ميشود و هر متن ادبي را به منزله «جذب و دگرگون سازي ديگر متون گوناگون گذشته و يا همزمان با آن» ميداند. در دهه شصت قرن بيستم ميلادي، ژوليا کريستوا، ناقد فرانسوي بلغاري الاصل، اين نظريه را ارايه کرد که بشدت مورد توجه ناقدان قرار گرفت. روابط بينامتني قرآن با اشعار احمد مطر، شاعر عراقي به گونه زيبا و ابتکارانه اي رخ داده است تا آنجا که اين روابط بينامتني با قرآن از ويژگيهاي برجسته شعري اين شاعر به شمار ميرود. عمليات بينامتني در اشعار احمد مطر نشاني ميدهد که بيشترين شکل بينامتني قرآني درشعر اين شاعر به صورت نفي کلي (حوار) است که بالاترين شکل تناص يا بينامتني به حساب ميآيد وهمين امر، شعر وي را موثر، عميق و جذاب کرده است.