در منابع فلسفي درباره وزن و قافيه مطالبي وجود دارد که لزوما با مقالات و دلالات عروضيان يکسان نيست. اين مقاله با بررسي مفهوم وزن در منابع فلسفي شروع ميشود. آنها گونههايي از وزن را در شعر و نثر يافتهاند و بر همين اساس به دو نوع وزن شعري و نثري باور دارند. وزن در نظر آنها عضوي از خانواده بزرگ موسيقي است. بر اين مبنا، قاعده «تعداد و تناسب» را به عنوان اصليترين اصل در بررسي وزن در نظر گرفتهاند. آنها همچنين متوجه شدهاند که الحان موسيقي و اوزان شعري از قاعده يكساني تبعيت ميکنند. بررسي نسبت اوزان شعري و الحان موسيقي با مضامين خاص نيز از موضوعات مورد توجه آنها بوده است. قافيه در مطالعات آنها چنان جايگاهي ندارد. شايد از آن روي که قدرت موسيقايي آن به اندازه وزن نيست. با اين حال، قرطاجني به عنوان آخرين حلقه از تدوينکنندگان نظريه شعري فلسفي نکتههاي تازهاي را مطرح کرده است.
بانو اطرایی از معدود هنرمندانی است که دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ایشان در زمینه ی معرفی و شناساندن ارزشهای موسیقی اصیل ایران خصوصا ردیف ها و دستگاه های موسیقی ملی و سنتور نوازی معاصر و همچنین آثار و اندیشه های بزرگانی چون پایور و صبا سال ها تلاش نموده و تالیفات و مجموعه آثار ارزشمندی را به جامعه موسیقی کشور تقدیم داشته است.
کتاب ماهور مجموعهای از مقالات موسیقی بود که نخستین جلدش در تابستان 1370، دومین جلدش در بهار 1371 و سومین جلد آن در زمستان 1372 منتشر شد. حسین دهلوی، علی تجویدی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی، ساسان سپنتا و حسین علیزاده از نویسندگان مقالات کتاب ماهور بودند.
با وجود برخی کتابها و مقالاتی که درباره شعر و اندیشه سنایی به رشته تحریر درآمده، همچنان جای خالی کتاب که کلیات اندیشه سنایی را به گونهای دقیق و مبتنی بر یک تحقیق علمی برای ادبدوستان تبیین نماید، بهروشنی مشاهده میشود. این در حالیا ست که سنایی نهتنها اولین شاعری است که مضامین مربوط به عرفان عابدان را به طور گسترده وارد شعر فارسی کرد، بلکه افزون بر آن در واردکردن عرفان عاشقانه به ساحت شعر فارسی نیز فضل تقدم از آن اوست. نگارنده در این کتاب ابتدا فهرست موضوعی آثار سنایی را تهیه کرده و سپس بر اساس آن به شرح و بسط اندیشههای او بر اساس یک استقرای تام پرداخته است. در پایان کتاب نیز گزیدهای از حدیقة الحقیقة سنایی آورده شده است.
تقسيمبندي انواع براي بسياري از مباحث ادبي لازم است. نگارش تاريخ ادبي با رويکردها و روشهاي نوين، بدون مشخص کردن انواع اصلي ممکن نيست؛ چنانکه در بسياري از شاخههاي نقد ادبي و تحليل محتوا نيز موضوعيت دارد. موضوع اصلي مقاله دقيقا در همين نقطه شکل ميگيرد: طراحي الگويي براي طبقهبندي انواع ادبي فارسي در دوره کلاسيک. مجموعه آثار در دو شاخه شعر و نثر جاي گرفته است. «شاخه شعر» کلاسيک فارسي را ميتوان در سه نوع اصلي طبقهبندي کرد: حماسي، غنايي و تعليمي ـ القايي. هر سه نوع در مقاله باز تعريف، و زير شاخههاي هر کدام نيز بر اساس مصاديق ادبيات فارسي تعيين و تعريف شده است. «شاخه نوشتارهاي منثور» فارسي شامل آثار ادبي، شبه ادبي و غير ادبي ميشود. آنچه براي ما موضوعيت دارد، نوشتارهاي ادبي و شبه ادبي است. در مقاله پس از تعريف هر کدام از اينها، نوشتارهاي ادبي در قالب دو نوع («روايتمدار» و «نوشتارهاي ادبي غيرروايي») گنجانده شده است. تعريف و تعيين مصداقهاي هر کدام از اينها به همراه مجموعه زيرشاخههاي آنها در دوره کلاسيک، بخش ديگري از مطالب مقاله را تشکيل ميدهد.