با وجود برخی کتابها و مقالاتی که درباره شعر و اندیشه سنایی به رشته تحریر درآمده، همچنان جای خالی کتاب که کلیات اندیشه سنایی را به گونهای دقیق و مبتنی بر یک تحقیق علمی برای ادبدوستان تبیین نماید، بهروشنی مشاهده میشود. این در حالیا ست که سنایی نهتنها اولین شاعری است که مضامین مربوط به عرفان عابدان را به طور گسترده وارد شعر فارسی کرد، بلکه افزون بر آن در واردکردن عرفان عاشقانه به ساحت شعر فارسی نیز فضل تقدم از آن اوست. نگارنده در این کتاب ابتدا فهرست موضوعی آثار سنایی را تهیه کرده و سپس بر اساس آن به شرح و بسط اندیشههای او بر اساس یک استقرای تام پرداخته است. در پایان کتاب نیز گزیدهای از حدیقة الحقیقة سنایی آورده شده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
مثنوی حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه یا فخری نامه یا الهینامه منظومهای است به فارسی، سرودهٔ سنایی غزنوی با مضمون عارفانه. سنایی سرایش آن را در سال ۵۲۴ ه.ق آغاز کرد و در سال ۵۲۵ ه.ق به پایان رساند.این مثنوی دارای ده هزار بیت در ده باب است؛ و در بحر خفیف مسدس محذوف (فعلاتن مفاعلن فعلن) سروده شدهاست.موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و پیامبر و خاندان و اصحاب او، دربارهٔ عقل و علم و حکمت و عشق است. در مقایسه با دیگر آثار پر ارزش سنایی هم چون غزلها و قصائدش، حدیقةالحقیقه از همه بلندنامتر و مورد قبول طبایع مردمان بیشتری در طول سدههای متوالی بودهاست. حدیقه الحقیقه از منظومههایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذاردهاست. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازهای را در سرایش منظومههای عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفةالعراقین و مخزنالاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند. این کتاب خلاصه مفیدی از این اثر بزرگ سنایی ارائه داده است.
تقسيمبندي انواع براي بسياري از مباحث ادبي لازم است. نگارش تاريخ ادبي با رويکردها و روشهاي نوين، بدون مشخص کردن انواع اصلي ممکن نيست؛ چنانکه در بسياري از شاخههاي نقد ادبي و تحليل محتوا نيز موضوعيت دارد. موضوع اصلي مقاله دقيقا در همين نقطه شکل ميگيرد: طراحي الگويي براي طبقهبندي انواع ادبي فارسي در دوره کلاسيک. مجموعه آثار در دو شاخه شعر و نثر جاي گرفته است. «شاخه شعر» کلاسيک فارسي را ميتوان در سه نوع اصلي طبقهبندي کرد: حماسي، غنايي و تعليمي ـ القايي. هر سه نوع در مقاله باز تعريف، و زير شاخههاي هر کدام نيز بر اساس مصاديق ادبيات فارسي تعيين و تعريف شده است. «شاخه نوشتارهاي منثور» فارسي شامل آثار ادبي، شبه ادبي و غير ادبي ميشود. آنچه براي ما موضوعيت دارد، نوشتارهاي ادبي و شبه ادبي است. در مقاله پس از تعريف هر کدام از اينها، نوشتارهاي ادبي در قالب دو نوع («روايتمدار» و «نوشتارهاي ادبي غيرروايي») گنجانده شده است. تعريف و تعيين مصداقهاي هر کدام از اينها به همراه مجموعه زيرشاخههاي آنها در دوره کلاسيک، بخش ديگري از مطالب مقاله را تشکيل ميدهد.
اين مقاله به بررسي استعارههايي ميپردازد که با محوريت بنمايه عشق در غزليات سنائي آمده اند. مبناي نظري مقاله، نظريه استعارههاي مفهومي است که استعاره را از حد شگردي بلاغي به سطح ابزاري براي تفکر و شناخت ارتقا داده است. در ابتدا گزارش دقيقي از استعارههاي عشق در غزليات سنائي ارائه دادهايم. آن گاه استعارهها را بر اساس نوع مضمون به سه گروه تقسيم کردهايم: استعارههايي که تصوير روشني از عشق ارائه ميدهند، آنها که صفات و ويژگيهاي منفي براي عشق اعتبار کردهاند و استعارههاي دوپهلو. سپس به تحليل شناختي هر گروه پرداختهايم. پايان بخش مقاله بررسي شگردهاي بلاغي سنائي در ساختن استعارهها عموما و استعارههايشناختي خصوصا است که کمک ميکند از زاويهاي ديگر، استعارههاي مفهومي عشق در شعر سنائي را بررسي کنيم. بخش پاياني مقاله در عين حال نشان ميدهد که چطور با تغيير زاويه ديد، ميتوان به تحليلهاي گوناگون و گاه ناهمگون رسيد.