در بررسي اساطير اقوام و ملل مختلف ميتوان به يک عده اساطير پايه باورمند بود. اين اساطير، نمونه و منشا پيدايش اساطير متاخرترند. معمولا خود اساطير پايه يا بخشي از عناصر سازنده آن بنا به انگيزههاي مختلف در معرض فراموشي قرار ميگيرند؛ اما اين اساطير هرگز به طور کامل محو و نابود نميگردند، بلکه در طول تاريخ و در فرايند غبارزدايي از حافظه ناخودآگاه جمعي در ضمن روايتهاي ديگر اساطيري مورد بازآفريني و احيا قرار ميگيرند؛ مانند احياي «جام جم» در اسطوره کيخسرو. با بررسي اساطير متاخر ميتوان بخشهاي فراموش شده اساطير پايه را مانند تکههاي پراکنده کنار هم چيد و به چند و چون آن اساطير دست يافت. در اين مقاله روايت اساطيري جمشيد به عنوان اسطورهاي پايه براي زايش اسطورههاي ترميمي مورد مطالعه قرار گرفته است.
اساطیر ایران کهن با اساطیر آریاییان هند باستان وجوه مشترک بسیاری دارند؛ زیرا هندوان و ایرانیان در آغاز خود یکی از ریشههای اقوام هندواروپایی بودهاند. زرتشت در زمان خود موجد مشخصترین نظام مذهبی فلسفی شد و اگر زمان زرتشت در حدود قرنهای 6 ـ 8 قم. دانسته شود، ایدئولوژی ویژهای ضروری مینمود. در این کتاب ضمن نگاهی به اساطیر ایران و اعتقادات و معتقدات ایرانیان باستان، به فلسفه زرتشت نیز پرداخته شده است.
محمدعلی داعی الاسلام مؤلف فرهنگی نظام در طی نطقی که در سنوات اخیر در دارالفنون ایران ایراد کرد ملت ایران و ملت هند را بدو برادر تشبیه نمود که سالیان دراز بینشان جدائی افتاده و امروز که یکدیگر را ملاقات میکنند، در اثر جدائی همدیگر را بسختی میشناسند و علاوه بر آنکه خویشاوند یکدیگر بلکه با هم برادرند. دراین کتاب کوشش شده است گوشه ای از روابط عمیقی که بین هند و ایران وجود داشته پرده برداشته شود. برای این منظور بین شاهنامه و مهابهارتا مقایسه شده و داستانهای این دو رزمنامه بزرگ جهان که نظیر ندارند به طور مجمل ذکر گردیده است.
گلستان سعدي چونان ستارهاي در آسمان ادبيات فارسي ميدرخشد و فروغش چشمها را جاودانه خيره خواهد ساخت و چه بسا، چيره دستان پهنه سخن، از زيباييها و جاذبههاي آن سخن راندهاند. به جرات ميتوان گفت نخستين كسي كه توانست در نثرنويسي، سادگي را با صنعتگري درآميزد و از هريك به اندازه لازم سود برد و به راه افراط و تفريط نرود، شيخ اجل سعدي است. با وجود تقليد عده زيادي از نويسندگان و اديبان بزرگ واستادان نظم و نثر از گلستان و شيوه نگارش آن هيچ كس نتوانست در اين كار توفيق چنداني يابد و آنچه به تقليد از گلستان نوشته شده، هيچ يك قابليت آن را نيز نيافت كه از نظر ارزش ادبي، بيفاصله بعد ازگلستان قرار گيرد، تا چه رسد به آن كه از گلستان درگذرد. چرا كه نگاه به آثار تقليدي ازگلستان، نشان ميدهد كه توجه مقلدان بيشتر به ظاهر كتاب و طرز تنظيم و حتي نامگذاري آن معطوف بوده است و هيچ يك ازآنان نخواسته يا نتوانستهاند روح زبان سعدي را درك كنند و هنري را كه زبان وي را چنين زنده و پر احساس و كهنهنشدني ساخته است بشناسند. در اين ميان بهارستان جامي نيز چنين وضعي دارد و بررسي هر دو اثر از لحاظ محتوايي و سبكي و بلاغي در اين مقاله نشانگر اين است كه بهارستان با گلستان قابل مقايسه نيست و فقط تقليد گونهاي است از اثر جاودان شيخ سعدي.
اندیشیدن به نحوه خلقت انسان و جهان از سؤالهای بنیادین ذهن بشری است. انسانها از ایام قدیم تا به امروز همیشه به فکر پیدا کردن جوابی قانعکننده برای این سؤال بودهاند. در فلسفه یونانی و به تأسی از آن در فلسفه ایرانی، سعی شده که با تمایز بین وجود و ماهیت به این سؤال جواب داده شود. در فلسفه مشاء، اشراق و ملاصدرا به تبیین وجود و ماهیت پرداخته شده و هر کدام دیدگاههای خاص خودشان را در این مورد ارائه کردهاند. در عرفان ایرانی با تأثیرپذیری از فلسفه، هستیشناسی عرفانی ویژهای بنیان نهاده شده است که تا حدودی به عقاید فلسفی مشائیان، اشراقیان و حکمت متعالیه شبیه است. حکیم سنایی غزنوی در حدیقه، جابهجا، هنگام بحث کردن در مورد موضوعات مختلفی چون: آفرینش و خلقت عالم، عدم، وصف عقل و نفس کلی، صورت و ماده و ... مبانی فلسفی هستیشناختی خودش را بیـان کرده است. نظرهای وی گاهی با عقاید اهل مشاء، نوافلاطونیان و اخوانالصفا نزدیکی دارد. از همین جهت، میتوان گفت که در میان عارفان، لقب «حکیم» برای سنایی برازنده و درست است. این تحقیق، با بررسی نظرات هستیشناسی سنایی در حدیقه درصدد بازنمودن ابعاد فلسفی شخصیت او برآمده است.