هدف از نوشتن این مقاله یافتن ویژگیهای همسان مطرح در مکتب رمانتیسم و ادبیات غنایی، در اشعار حافظ و میهائیل امینسکو شاعر رومانیایی تبار میباشد. نخست به بحث و بررسی کوتاهی در زمینه ویژگیهای مکتب رمانتیسم و ادبیات غنایی میپردازیم و با استفاده از روش تحلیلی توصیفی در راستای ادبیات تطبیقی، با آوردن شاهد مثالهایی از اشعار این دو شاعر عناصر موجود در شعر رمانتیک مانند محوریت تخیل با رویکر به موضوع "عشق"، طبیعتگرایی، شرقگرایی، غم و اندوه ناشی از اوضاع و شرایط عصر، درونگرایی، سنتشکنی و طرحی نو افکندن را در اشعار آنها مورد بررسی قرار میدهیم. در ادبیات ایران بیشتر نوع "غزل" معادل اشعار غنایی(لیریک) مطرح در سبک رمانتیسم میباشد. این نوع ادبی در طول قرن هفتم و هشتم در سبک عراقی که حافظ یکی از نمایندگان بنام آن میباشد، نمود بیشتری دارد. اشعار امینسکو از اروپای شرقی در قرن نوزدهم که به شکسپیر رومانی معروف است، نیز دارای تمامی ویژگیهای رمانتیسم میباشد. به عنوان نتیجه تحقیق، ضمن تفسیر پارهای از نمادهای مطرح در یکی از اشعار امینسکو برمبنای تفسیرهای شعر عرفانی، معلوم میشود که نمادگرایی عرفانی امینسکو به صورت اشعار غنایی، در قالب داستانوارههای تمثیلی بیان شده است، ولی نمادهای عرفانی غزلهای حافظ با استفاده از اصطلاحات، تلمیحات به صورتی موجز که درخور غزل فارسی است، بیان شدهاند. محور همه این نمادها نیز "عشق" است.
تاریخ موسیقی شناختن مبدأ و منشأ موسیقی برای ما کمال استفاده را دربردارد، زیرا کشف این نکته به شناسایی ماهیت موسیقی کمک بسیاری مینماید، و به همین دلیل است که تا کنون دانشمندان و فلاسفه در این باره فرضیات متعددی داشتهاند. در دورههای اخیر، دانشمندان و محققان، با تحقیق در احوال ملل ابتدایی وحشی و نیمهوحشی، طریق مطمئنتری برای تحقیق در این زمینه برگزیدهاند. فرانسویان قبل از دیگران به مطالعه در این باره پرداختند.موسیقی کلاسیک اصطلاحی عام است که به موسیقی هنریِ اروپا اطلاق میشود. شروع این موسیقی را از سدههای میانه در حدود سال ۵۰۰. م میدانند.دورهٔ کلاسیک سالهای ۱۷۳۰ تا ۱۸۲۰ م را شامل میشود. قرن هجدهم مصادف بود با جریان روشنفکری یا آزادی اندیشه از بند خرافات، که در آن طغیانی علیه متافیزیک و به نفع احساسات معمولی و روانشناسی تجربی و عملی، علیه آیین و مراسم تشریفاتی اشرافی و به نفع زندگی طبیعی و ساده، علیه خودکامگی و به نفع آزادی فردی، علیه امتیازات و حق ویژه و به نفع حقوق مساوی مردم و تعلیم و تربیت همگانی صورت گرفت. در این دوره، برای اولین بار در موسیقی، این فکر ظهور کرد که موسیقی در حقیقت همانند دیگر هنرها مقصود و هدفی ندارد، بلکه صرفاً بهخاطر خودش وجود دارد؛ یعنی موسیقی برای خودِ هنر موسیقی موجودیت مییابد. پس از دورهٔ کلاسیک با هنر موسیقی برپایهٔ ایدهٔ «هنر بهخاطر هنر (هنر برای هنر)» برخورده میشد. هنر در این دوران، بیشتر متوجه سادگی است تا تزئینات ماهرانهٔ دوران باروک، ولی درزمینهٔ موسیقی، این رویکرد بهعکس اتفاق میافتد. برخلاف دورهٔ باروک، در دوران کلاسیک، حالتهای مختلف و متضادی در ارائهٔ احساس در موسیقی وجود دارد. بافت موسیقی کلاسیک نیز بیشتر هموفونیک است تا پلیفونیک. از هنرمندان برجستهٔ این دوره میتوان از هایدن، موتزارت و بتهوون نام برد.موسیقی دوره رمانتیک به موسیقی دورهای از موسیقی کلاسیک غربی گفته میشود که از اواخر قرن هجدهم میلادی آغاز گشت. این موسیقی با نهضت رمانتیک مربوط است. این سبک از نظر زمانی پس از دوره کلاسیک و تا حدی در تقابل با آن ظاهر شد. هنرمندان رمانتیک بیشتر به احساسات و عوامل شخصی و درونی خود توجه داشتند. آنها دنیای خیال و رویا، افسانههای کهن، سرزمینهای دوردست و ناآشنا و هم چنین عواملی را که از زندگی عادی و روزمره فاصله داشت هدف اصلی آثارشان قرار میدادند، بر خلاف آثار کلاسیکها که در آن عقل، منطق و استدلال بر احساسات و عواطف غلبه دارد، آثار هنرمندان رمانتیک سرشار از احساسات و عواطف انسانی است. سبک رمانتیک سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۱۰ م را شامل میشود. در این دوره، احساسات نقش بسزایی در موسیقی پیدا میکند. موسیقی در این دوره بهصورت ابزاری در دست آهنگساز مطرح کردن احساسات شخصی اوست. معروفترین آهنگسازان و موسیقیدانان این سبک شوپن، لیست و مندلسون هستند.این دوره را دورهٔ مدرنیسم یا نوگرایی موسیقی کلاسیک میدانند. آهنگسازان این دوره هرچه بیشتر سعی کردند تا کارهای خود را از سبکهای گذشته متمایز و از باورها و قانونهای گذشته عبور کنند.
این کتاب به منزله تحلیل افکار روسو نیست؛ زیرا چنین هدفی در میان نبوده است. هدف تنها عبارت بود از جستجوی «روح روسو» و تأثیر او بر دوران کنونی و طرح یک مسئله که عبارت است از مقابله ایدئولوژیک دو غول تفکر بشریت روسو و مارکس یا به عبارت دیگر مقابله «انگارگرایی» (ایدهآلیسم) و «واقعگرایی» (رئالیسم) در دوران کنونی. در فصل نخست کتاب رمانتیسم، میراث انقلاب و میراث روسو و در فصل دوم رمانیسم جدید و دوران کنونی بررسی شده است.
علم روانشناسی در همه پهنههای زندگی نمودی فراگیر دارد و هر بخشی از گوشههای زندگی را میتواند در پیوند با روانشناسی دانست به گونهای که بخشبندیهای این علم را چون روانشناسی جامعه، روانشناسی صنعت، روانشناسی انسان و ... پیش میآورد. در پیوند با روانشناسی انسان؛ آثار ادبی نیز که از تخیل انسان سرچشمه میگیرد میتواند از این دیدگاه در گستره دید نهاده شود. «استفاده از روانشناسی در نقد، مانند استفاده از جامعهشناسی، مربوز به نحوه تکوین ادبیات است و ما را یاری میدهد تا روشن کنیم که ادبیات چگونه به وجود میآید. اوضاع و احوال مبدأ و منشأ هر هنر، تأثیری مستقیم در ماهیت آن هنر دارد، و در نظر بسیاری از منتقدان تعریف صحیح ادبیات را فقط موقعی میتوان به دست داد که درباره مبانی روانشناختی آن شرحی داده شده باشد».
شاهنامه میراث عظیم ادبی ایران است که در آن با بهرهگیری از عناصر مختلف اسطورهای، تاریخی، داستانی، غنایی و... کلیتی منسجم و منحصربه فرد شکل گرفته که آن را از حماسههای ملتهای دیگر متمایز و جدا ساخته است. بهرهگیری مناسب از همه این عناصر آن را حتی به میل و خواسته مخاطبان امروزی خود هم بسیار نزدیک کرده است. در شاهنامه کنش و واکنش قهرمانان و پهلوانان به شکل بسیار جذابی به تصویر کشیده شده است. این قهرمانان در سراسر زندگی پرماجرای خود با آزمونهای زیادی روبه رو میشوند که از آنها میتوان به «خان» تعبیر کرد. گاهی این خانها گسترش یافته و با اضافهشدن ویژگیهای دیگری به آنها، به حالت داستانی کامل درآمدهاند که از آنها با نام «هفتخان» یاد میشود؛ در اینجاست که پای اسطوره به دامن قصه میلغزد و اسطوره و قصه یکی میشود. قصد ما در این مقاله بررسی نکات کلیدی و مشترک آزمونها، خانها، هفتخانها و هفتخان گونههای قهرمانان در شاهنامه (که شمار آنها متفاوت است) و سایر حماسهها براساس روش تطبیق ساختاری است.