این مقاله با هدف ارزیابی انگاره زایشی فراگیری زبان برپایه دادهها و شواهد فراگیری نحو زبان فارسی نگاشته شده است. در این پژوهش، نخست ویژگیهای بنیادی زبان کودک را برشمرده و استدلال کردهایم که کشف این ویژگیها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، زمینهساز معرفی انگاره زایشی فراگیری زبان بوده است. پساز معرفی انگاره زایشیِ فراگیری زبان، این سؤال مطرح شده است که دانش زبانیِ ذاتی و زیستی (دستور همگانی)، چه ماهیتی دارد و چگونه در دستور کانونی، نمود مییابد. برای پاسخگویی به این سؤال، نخست دو دیدگاه پیوستگی و بلوغی را درباره ماهیت دستور همگانی و شیوه بازنمایی آن در زبان کودک، مطرح کرده و سپس شواهدی را از روند فراگیری نحو ازسوی یک کودک فارسیزبان، بهدست دادهایم تا معلوم شود کدامیک از این دو دیدگاه، بهتر میتواند شواهد را تبیین کند. حاصل بحث، این است که هیچیک از دو دیدگاه پیوستگی و بلوغی، بهتنهایی نمیتوانند ویژگیهای زبان کودک را تبیین کنند. درنهایت، بر این نکته تأکید کردهایم که انگاره فراگیری زبان نمیتواند صرفاً صوری باشد؛ بلکه باید بتواند گرایشهای نقشیِ کودک را نیز تبیین کند؛ آنگاه انگارهای را برای ترسیم سیمای پیشرفت زبان کودک، پیشنهاد کردهایم.
تصویرشناسی، بررسی تصویر «دیگری» در متون ادبی، نوعی خوانش ادبیات تطبیقی است که در بیست سال اخیر برای تحلیل تصاویری که در متون داستانی و سفرنامهها به کار رفته در اروپا رایج شده است. از آنجا که هیچگاه از تصویرشناسی در مورد ادبیات فرانسه و فارسی استفاده نشده، این مقاله بر آن است تا استفاده از آن را در متون نثر معاصر فرانسه و فارسی نشان دهد. پس از بحث درباره مفهوم «دیگری»، که مبنای اندیشه تصویرشناسی است، قواعد تصویرشناسی و مراحل خوانش آن در متون فرانسوی و ایرانی ارائه میشود. پس از آن، از ابزارهای تحلیلی، مانند کلیشه و تصویر و الگوی قالبی، در مورد نمونههای ادبی در این دو ادبیات بحث میشود. سرانجام پرسش مشهور مونتسکیو در نامههای ایرانی که «مگر میشود ایرانی بود؟» به عنوان نمونه بازنماینده خوانش تصویرشناسی مطرح خواهد شد.
اين مقاله به بررسي موسيقي و نسبت آن با مفهوم شرقشناسي و ديگر مفاهيم كليدي در انديشه و نقد ادوارد سعيد ميپردازد. با توجه به مركزيت موضوع فرهنگ در آثار سعيد و تاكيدي كه او بر رابطه و تباني آن با امپرياليسم، استعمار و نگاه شرقشناسانه ميگذارد، موسيقي كلاسيك غرب در آراي او اهميت مييابد. تحليل زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي موسيقي كلاسيك غرب (در يكي از واپسين آثار سعيد) چونان هنري كه باز تاباننده جامعه بود و هم اثر گذار بر آن، از ديگر موضوعات مطرح شده در اين نوشتار است. اين مقاله با بررسي ماهيت تناقض آميز موسيقي از ديدگاه سعيد ـ هنري مخاطبمدار و عمومي و در عين حال عميقا خصوصي ـ پايان مييابد.
مقاله حاضر از نگاهي جديد به بحث پيرامون فرايند مجهول در زبان فارسي ميپردازد. بر خلاف رويکردهاي سنتي، که افعال را شامل دو نوع اصلي ناگذرا و گذرا (يا لازم و متعدي) ميدانند، اين مقاله نشان ميدهد که مولفههاي معنايي افعال به گونهاي هستند که تقسيمبندي آنها در دو يا چند مقوله مطلق امکانپذير نميباشد. نگارنده براي نشاندادن اين نکته ابتدا مراحل و دلايل مجهولسازي را از ديدگاه دستوريان و محققان پيشين مورد بحث قرار داده و نهايتا ادعا کرده است که مهمترين دليل مجهولسازي در فارسي کانونيزدايي از عامل است. اما از آنجا که تجلي نقش عامل در افعال مختلف يکسان نيست لذا جملات مجهول علي رغم روساخت مشابه ويژگيهاي متفاوتي دارند. در نهايت، نگارنده ضمن تاييد نظريه پيش نمونهها بر لزوم اجتناب از مطلقنگري در بررسي پديدههاي زباني تاكيد کرده است. دستاورد اين مقاله ترسيم يک پيوستار فرضي براي فرايند مجهول در زبان فارسي است که در پايان مقاله آمده است.
كتاب «دستور به مثابه علم» اثر ريچارد كي. لارسن( 2010 )، كه توسط انتشارات مؤسسه فنّآوري ماساچوست به چاپ رسيده است، به مطالعه علمي دستور پرداخته و تلاش كرده است تا از منظري علمي، ويژگيهاي زبان را تبيين كند. مقاله حاضر تلاشي است براي معرفي و نقد اين كتاب. در ادامه ابتدا به تشريح ساختار و محتواي كتاب خواهيم پرداخت و سپس ويژگيهاي مهم كتاب را مرور و آن را نقد خواهيم كرد.