هدف اين پژوهش بررسي عناصر داستاني در کتاب فرج بعد از شدت، ترجمه حسين بن اسعد دهستاني است. اين داستانها بر اساس عناصري چون موضوع، حادثه خارق العاده، شخصيت، زاويه ديد، راوي، زمان و مکان، زبان و نتايج اخلاقي و درونمايهها مورد تحليل واقع شدهاند. تعداد داستانها دويست و سي و يک مورد است که حاوي موضوعات اخلاقي و مذهبي هستند. هشتاد و شش حکايت داراي حادثه خارقالعاده است كه (36.44 درصد) از داستانها را شامل ميشوند. شخصيتها به ترتيب از ميان افراد تاريخي با بسامد (86.27 درصد) انتخاب شدهاند که شامل مردان و پسران 47.03) درصد)، صاحبان مشاغل با 32.62) درصد)، شاهان و وزرا با 20.33) درصد)، زنان و دختران با 4.66) درصد)، انبيا و علما با 4.23) درصد)، غلامان و درويشان با 2.54) درصد) و اشخاص نامعلوم با 1.7) درصد) ميشوند، پس از افراد تاريخي، غير انسان با 2.11) درصد) و حيوانات با 1.2) درصد) بيشترين بسامد را در ميان شخصيتها دارا هستند. راويان در اين کتاب از ميان شخصيتهاي داستاني انتخاب شدهاند و غير انسانها تنها با 0.86) درصد ) از آنها را تشکيل دادهاند. غلبه زاويه ديد با اول شخص درون داستاني است که صد و بيست و پنج مورد 52.52) درصد) را شامل ميشود. از ميان حکايات هفتاد و چهار مورد 31.32) درصد) داراي زماني کلي هستند و هفده حکايت 7.20) درصد) داراي مکانند. زبان حکايات روان و ساده است. در بررسي درونمايهها با غلبه مفاهيم اخلاقي و مذهبي روبه رو ميشويم که پربسامدترين آنها عبارتند از: عدالت، ايثار، فداکاري و ... تقريبا تمام خصوصيات داستانهاي سنتي و قصه، در اين کتاب قابل رويت و بررسي است.
گئورگی پلخانف ؛ نظریهپرداز مارکسیست روس، بنیانگذار جنبش مارکسیستی در روسیه و برای سالهای متمادی، نماینده و مدافع اصلی آن بود. او همچنین از بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و بعد از انشعاب در حزب، او به مِنشویکها (حزب اقلیت) پیوست، اما همواره سعی در ایجاد اتحاد بین دو حزب داشت. پلخانف معتقد بود که جوامع بشری به ویژه جامعه روسیه برای پیاده کردن موفقیتآمیز مارکسیسم هنوز «نارس» بوده و سرمایهداری باید ابتدا رشد کند تا سوسیالیسم ممکن گردد و از همین رو با دولت شوروی مخالف بود. مهمترین آثار او عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ ماتریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مسائل اساسی مارکسیسم».
لقد فتح هذا الکتاب شراعته علی عللیة الروایة والنقد معا، و باتجاه خاصة القراء و عامتهم، بتقدیمه ـ بدایة ـ للمفاهیم و من ثم بمعاینته وجوه الشبه بین نصوص الحداثة الروائیة العربیة والفرنسیة، مما یتصل بالشکل: الحکایة، الحبکة، طبیعة الاطفال والشخوص، تهشیم الزمن، الراوی، صلة المکان بالشخصیة، کذالک مما یتصل بالمعانی: الزمن، الحدث، الحرب، الادویبیة ... و الی ذالک ضم هذا الکتاب العدید من الوثائق الثمنیة، لیکون بحث اضافة محمد الباردی العلمیة والجدیدة والهامة.
اين مقاله به بررسي هدف مولانا از بيان داستانهاي حيوانات ميپردازد و تاويلهاي خاص او را در اين داستانها نشان ميدهد. بيش از 50 حکايت در مثنوي با بهرهگيري از حيوانات شکل گرفته و مولوي تقريبا از 38 نوع حيوان براي تاويل افکار و انديشههايش استفاده کرده است. اين حيوانات شامل پرندگان، حيوانات وحشي، اهلي، دريايي و حشرات و... هستند. خر در 7 و باز، شير، گاو و سگ هر کدام در 5 داستان بيشترين بسامد را دارند. در ميان 38 شخصيت حيواني مذکور، 31.5 درصد، پرندگان، 39.5 درصد حيوانات وحشي و صحرايي، 16 درصد حيوانات اهلي و خانگي، 5 درصد حشرات و 8 درصد حيوانات دريايي وجود دارند. از نمادگشايي اين داستانها حدود 76 تاويل ـ که اغلب مربوط به خداوند، انسان کامل، انسان زميني و اوصاف ذميمه اوست ـ به دست ميآيد. عمده اين تاوليها به مفاهيم ارزشمندي پايان ميپذيرد؛ مانند داستان روح انسان، مرگ و معاد و رستاخيز، داستان حضرت حق و اوليا و انبيا و مخالفان آنها، برتري حواس باطن بر حواس مادي و ظاهري، نگه داشتن خداوند بندگان شايسته خود را، آداب دعا کردن، مقايسه عارفان و ظاهربينان و دهها مفهوم ارجمند ديگر. مولانا در تاويلات خود از اين داستانها مفاهيم عميق عرفاني و معاني پيچيده حکمت بشري را طرح ميکند. در بسياري از مواقع اين مفاهيم و تاويلات بر داستان غلبه پيدا ميکند و مولانا پس از بيان آنها دوباره به داستان بر ميگردد و بارها بيان ميکند که اين قصهها و تمثيلها نميتواند آن مفاهيم عميق را برتابد و خود از عجز تمثيل و داستان مطرح شده در بيان آن معاني اظهار شرمساري ميکند. در اين پژوهش حيوانات و تاويلات مولوي از آنها دستهبندي شده، بسامد و تکرار آنها معلوم گرديده، سپس با ارايه نمودار و جدولهايي، نتايج تحقيق عيني و ملموستر نشان داده شده است.
سنايي و نظامي داراي ديدگاههاي ادبي و نقد شعر خاصي هستند و از سخن و شعر، شاعر و خواننده تلقي قابل توجهي دارند. نظامي، خصوصا، در مخزنالاسرار تحت تاثير سنايي است و افکارش بسيار به او شباهت دارد. اگرچه به نظر ميرسد نظامي بعد از مخزنالاسرار در تفکرات خود تجديد نظر نموده باشد، اما درباب نقد شعر و سخن، عمدتا ديدگاهش ثابت است و تغيير زيادي نميکند. در شعرِ سنايي و نظامي، به محورهاي اصلي ارتباط توجه شده است و بسياري از ديدگاههاي اين دو شاعر هنوز زنده و قابل استفاده است. در اين مقاله از ميان محورهاي ارتباط، به ديدگاه آن دو درباره پيام (شعر و سخن) گوينده (شاعر) و خواننده (مخاطب) پرداخته شده است. زيرا شاخههاي اصلي ديدگاه آن دو را در اين عناصر ميتوان جستجو نمود. هر دو شاعر براي سه محور مذکور ويژگيهاي خاصي را بيان کردهاند که بسيار به هم نزديک است. در اين مقاله ضمن بررسي ديدگاههاي آن دو، به وسيله ترسيم جدولهايي به مقايسه آنها پرداخته شده است.