فلسفه حیات و وقایع پس از مرگ از معماهای دستنایافتنی بشر، در سراسر تاریخ زندگی او بوده است. همه اندیشمندان جهان، به نوعی درباره آن سخن گفتهاند، اما همگان بر این اعتراف کردهاند که این مسئله مهمترین راز نگشوده بشر بوده و خواهد بود. از میان شاعران و فلاسفه اسلامی، عمر خیام بیش از هر شاعر و نویسندهای بدین مهم پرداخته است. جانمایه اصلی رباعیات خیام، پاسخ به همین مسئله است: نشاندادن ناتوانی ذاتی بشر در پاسخگویی به این معمای هستی؛ اما آیا آنچه خیام اندیشیده و بر قلم جاری ساخته، ابتکاری است یا اصیل؟ مقاله حاضر بررسی پیشینه اندیشههای خیامی در شعر کلاسیکهای جهان است. در این مقاله کوشیده شد با طرح نوزده درونمایه شعری خیام در خصوص فلسفه حیات و مرگ، نشان داده شود که پیش از خیام این اندیشهها در آثار شاعران جهان مطرح شده و از دغدغه مشترک بیشتر شاعران گذشته بوده است و آنچه در نوشتههای منتقدان ادبی ایران، اندیشههای خیامی نامیده میشود، ویژه خیام نیست و استناد آنها به خیام همراه با نوعی سهلانگاری است.
مرگ باید همچون زندگی، پدیده خارقالعادهای باشد. زندگی یک تمامیت است. زندگی، اندوه، درد، غصه، شادی، ایدههای بیهوده و محال، دارائی، رشک، حرص، عشق، بینوائی و اندوه دردناک تنهائی است و ما برای درک مرگ باید کل زندگی رادرک کنیم نه آنکه صرفا تکهای از آن را گرفته و با آن تکه زندگی کنیم، همانگونه که اکثر ما چنین میکنیم. جیدو کریشنا مورتی نویسنده و سخنران هندی در مورد موضوعات فلسفی و معنوی بود. موضوعات او عبارتند از: انقلاب روانی، طبیعت ذهن، مراقبه، روابط انسانی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه. او به طور مداوم بر نیاز به انقلاب در روح هر انسان اشاره کرده و تاکید میکرد که چنین انقلابی نمیتواند توسط یک ماهیت بیرونی، مذهبی، سیاسی یا اجتماعی رخ دهد.
در این کتاب مباحثی درباره خیام نیشابوری به این ترتیب مطرح و بررسی شده است: آیا خیام حکیم ریاضیدان، همان خیام شاعر است، خیام میان حقیقت و افسانه، با فیلسوفان و متکلمان اسلامی، گذری بر رسالات فلسفی خیام، رباعیات خیام میان فلسفه و کلام، نقد خارجی و داخلی رباعیات خیام و .... .
میرزا اسدالله خان غالب دهلوی (1212 ـ 1258 هـ) از برجستهترین سخن سرایان خوش قریحه فارسیگوی و صاحب سبک قرن سیزدهم هجری شبه قاره هند است که در ترویج و توسعه زبان فارسی سهمی بسزا دارد. هر چند که اجداد غالب از ایبکیان ترکنژاد سمرقندند، خود غالب در لاهور و دهلی نشو و نما یافته و تحتتأثیر سخنوران نامی آن دیار از جمله بیدل، فیض، ناصر علی سرهندی، حزین لاهوری، گرامی کشمیری و .... به شیوه استادان سلف، به نظم سخن فارسی همت گماشته است. ذوق و قریحه سرشار و نبوغ فوقالعاده غالب در نظم سخن و آشنایی وی به انواع علوم پیشینیان، او را در ردیف شاعران بزرگ پارسیگو قرار داده و بحق یکی از مصادیق سخن نظامی عروضی سمرقندی است که «شاعر باید که سلیمالفطره، عظیمالفکره، صحیح الطبع، جیدالرویه، دقیقالنظر» باشد.
موضوع قضا و قدر و جباریت و قهاریت خداوند از جمله موضوعات پیچیده کلامی است که همواره در طول تاریخ مذاهب، اذهان بسیاری از متکلمان و عالمان دیدن را به خود مشغول داشته است و چه بسیار دستاویز جبری مذهبان، حکام جور و کاهلان قرار گرفته است. آنچه در بادی امر از قضا و قدر استنباط میشود این است که خداوند به قلم تقدیر، سرنوشت هرکس را در ازل مقدر و مشخص کرده است و آنچه بندگان به اختیار یا بدون اختیار انجام دهند یا دیگران نسبت به آنان انجام دهند، مطابق سرنوشت و حکم دستوری است که از قبل مشخص شده و باید همان واقع شود و بدون کم و کاست واقع خواهد شد. بنابراین آدمی سخره تقدیر است، جز آنچه باید واقع شود، واقع نمیشود و تلاش و جد و جهد و چارهاندیشی، حزم، احتیاط و حذر و دعا و وسایط دیگر نمیتوانند مانع و دافع قضای محتوم شوند.