در این زنجیره از گفتار کوشش خواهیم کرد تا آنجا که میشود برخی واژههای شناخته شده را که همیشه همه پنداشتهاند تازی یا ترکی است زیر نگاهی دیگر بگذاریم و ریشههای راستین آن را در این جا و دی پیشگاه خوانندگان آوین بشکافیم تا سره را از ناسره باز شناسیم. بررسی کنونی ما که در این شماره میخوانید در پیرامون واژه «بیت» است. گمان همگانی مردم از دیر باز تا امروز بر این بوده است که واژه «بیت» که آن را در «دو بیتی» یا همانند آن دیده و میبینیم و در فرهنگها نیز مینویسند، واژه تازی و برابر است با «خانه» یا «خرگاه» و در این پندار نیز آنان همان راهی را رفتهاند که واژهنامهها و فرهنگ نویسن رفتهاند. جز که نگاهی باریک و مو شکافانه به این نامواژه، ما را به راستی از ریشه و بنیاد به این گمان بدگمان میسازد.
در این کتاب متجاوز از پنج هزار لغت و ضربالمثل گردآوری شده است. در خصوص املای کلمات آنچه صحیحتر به نظر میآمده، ضبط شده است. کوشش شده است که حتیالامکان از ضبط لغات ادبی که در فرهنگها ذکر شده خودداری شود. برای درک مفهوم کامل بعضی از اصطلاحات ناگزیر لغاتی آورده شده که محلی نبوده و واژهای است فارسی که به وسیله همه فارسیزبانان بکار میرود. برای تعیین مفهوم و مورد استعمال هر کلمه مثالهایی از نظم و نثر بعد از هر لغتی ذکر شده است تا مفهوم کلمات بهخوبی درک شود. به منظور درک معنی کامل افعال مرکب، افعال بد و صورت لازم و متعدی ذکر شده است. ضربالمثلها در ذیل همان کلمات اصلی ذکر شده است؛ برای مثال «گَندِه خر» و «وای به حال گَنده فروش» در ذیل کلمۀ «گَنده» ذکر شده است. نام، شهرت و تخلص شعرایی که از اشعار آنان به طور نمونه استفاده شده، در پایان کتاب درج شده است. در این مجموعه هر جا واژه، ضربالمثل یا اصطلاحی از کازرون و دشتستان ضبط شده، مشخص گردیده است.
لغتنامههای العین تألیف خلیل بن احمد فراهیدی (فوت: حدود 175 قمری)، جمهرهالغه از ابن درید (فوت: 321 قمری) و تهذیباللغه تألیف ابومنصور ازهری (فوت: 370 قمری) از نخستین و کهنترین لغتنامههای عمومی به زبان عربی به شمار میروند. در این لغتنامهها واژههای فارسی نسبتا فراوانی وجود دارد که تاکنون بهطور کامل درباره آنها جستجو و تحقیق نشده است. ما در این نوشته این واژهها را به طور کامل استخراج کردهایم و سپس توضیحات دیگر فرهنگهای کهن، مانند المحیط فی تألیف فیروزآبادی و تاجالعروس زبیدی را ذیل هر واژه آوردهایم.
پیش از آغاز و بنیاد نهادن هر گونه زمینهای برای ساختار و داوری یا افشاندن و پراکندن تخم سخنی شتابزده و نابه هنگام، درباره ریشه و بنمایه ساختاری این نام ـ رباعی ـ و نیز پیشینه مهزده و فرورفته در تاریکیاش، با آن همه پیچ و خمهای ریز و درشت دستوری که برایش گفته و نوشتهاند ـ و نمیدانیم که آنها را از کجا آورده و چگونه درهم آمیختهاند و یا چرا چنین کردهاند؟ ـ نیاز به آن داریم که نخست در پیرامون و سپس درباره این نامواژه سرشناس و پرآوازه زبان پارسی و نیز برای روشنگری و شناخت هر چه بیشتر و نزدیکشدن تنگاتنگ با آن، گامی ـ اگر چه کوتاه ـ به پیش بگذاریم و دیدمان خود را تا آنجا که میشود، به یاری و برپایه آن توانمند و استوار سازیم و بدین سان ـ با آن که نمیتوان هیچ گاه به پاسخی همهکس پذیر در پژوهشهایی این چنین دست یافت ـ به گونهای راه را برای خویش و نگاه در پرسش پیچیده ای که به این واژه ویزه داریم و نیز دوستداران این گونه زمینهها هموارتر گردانیم. تا از دید خود نکند ناخواسته و نبایسته، سخنی ناپیراسته گفته یا نوشته باشیم. در پرامون رباعی و خاست گاه آن تاکنون پژوهشهایی والا و خواندنی، از سوی پژوهندگان و دانشوران ایرانی و بیگانه، به گونههایی گوناگون هم چون بررسی کوتاه یا بلند، دفتر جداگانه و ... برای دوستداران این شیوه و رشته از هنر شاعری، بسیار به انجام رسیده و آماده گردیده که هر کدام خود به تنهایی رهنمونی ارزنده و رسا در این راستا برای خواهندگان آن است.
بارها از این و آن، اینجا آنجا شنیدهایم و میشنویم که: یکی از بزرگترین کاستیهای نوشتار و الفبای پارسی، نداشتن آواها در آن است و چون این کمبود بزرگ را دارد، نمیشود آن را به درستی خواند؛ پس بهتر است ـ از دیدگاه برخی باید ـ الفبای خود را کنار بگذاریم و الفبای لاتین را جایگزین آن کنیم! چون آن آواها را که باید ندارد! اگر هم الفبای لاتینی در برخی از واکها با زبان ما هخوانی نداشته باشد، سخت نمیگیریم، برایش خواهیم ساخت! چنانچه در ترکیه کردهاند و یا آلمانها برای خودشان ساختهاند.