محمود طرزی (1244-1312) روزنامه نگار، سیاست مدار و روشنفکر افغان است که در عهد پادشاهی عبدالرحمنخان، همراه با خانواده، به قلمرو ترکیه عثمانی تبعید شد. آنها پس از توقف کوتاهی در کراچی، به بغداد و پس از آن به دمشق مهاجرت و همانجا ساکن شدند. طرزی دو زبان عربی و ترکی را آموخت و بر زبانهای آلمانی، فرانسوی و انگلیسی نیز در حد ترجمه تسلط پیدا کرد. آشنایی و دوستی با سید جمال الدین اسدآبادی موجب شد طرزی تحت تاثیر افکار و عقاید او در مورد نوگرایی در اسلام قرار گیرد. با تغییر اوضاع سیاسی، محمود طرزی به کابل بازگشت و نخستین روزنامه افغانستان را به همراه گروهی از روشنفکران پیشکسوت افغانستان بنیان گذارد. به همین علت از او به عنوان «پدر ژورنالیسم افغانستان» یاد میشود. طرزی در تمام دوران فعالیت ادبی و روزنامه نگاریش، برای تحول و تجدد در جامعه افغانستان تلاش کرد. کتاب حاضر مجموعه ای از مقالات او در روزنامه سراج الاخبار افغانیه طی سالهای 1290-1297 هجری شمسی است که توسط دکتر عبدالغفور روان فرهادی گردآوری شده است. مطالب این کتاب در هفت بخش گنجانده شده که عبارتند از: زندگی نامه و خاطرات، درباره سراج الاخبار، رسالات و مقالات عمده، دیگر مقالات درباره ترقی افغانستان و ترقی جهان، مسائل خارجی و بین المللی، ادبیات و زبان و بخش خاتمه با عنوان فهرستهای کتابشناسی و دیگر تحقیقات. چاپ اول این کتاب در سال 1355 و چاپ دوم به مناسبت سمینار "محمود طرزی و محمدولی خان دروازی" در سال 1387 منتشر شده است.
ضرب المثل های زبان پشتو (د پشتو امثال او حکم)که در سال 1354 ه ش برای نخستین بار توسط عنایت الله شهرانی جمع آوری و تدوین شده به چاپ رسیده و در ضمن نشریه ها و کتابهایی که در مطبوعات کشور و بیرون مرزی به زبان پشتو به نشر رسیده است مهر چاپ خورده است. مجموعه د پشتو امثال و حکم کار آغازین و ابتدایی بود اینک مجموعه د پشتو متلونه یا ضرب الامثال با غنای بیشتر یا تصحیح و نقد شادروان غریب یار و عبدالحمید عاطف و اهتمام برهان الدین نامق از سوی کانون فرهنگی قیزیل چوپان اقبال چاپ میشود...
قهار عاصی در سال 1335 خورشیدی در روستای ملیمه پنجشیر به دنیا آمد. در رشته زراعت (کشاورزی) از دانشگاه کابل لیسانس گرفت. و در چهارم میزان سال 1373 در شهر کابل در جریان جنگ داخلی میان گروه های مجاهدین کشته شد. یکی از آثار او با عنوان "تنها ولی همیشه" گزینه شعری است که در سال 1370 منتشر شده است و بعضی از عناوین شعرها عبارتند از: چراغ آخر این گوشه، وقتیکه عشق را، کشتن را نمی دانم، سیماب، نه گفتن، قحط سال عجب، پائیز بود، پائیز خونین و ...
خواجه عبدالله انصاری را بیشتر به مناجاتهای پرشور عارفانهاش میشناسند؛ اما در واقع این تنها یک بعد از شخصیت اوست و خواجه نهتنها عارفی شیفته، بلکه نیز مفسر، محدث، فقیفی ضد کلام، واعظ و مدرس و از بزرگانی بوده که در نزدیک کردن شریعت و طریقت میکوشیدند. در این کتاب خواجه در کلیت و تمامیت او دیده میشود: مترجم، مفسر، معلم اخلاق، استاد تصوف نظری و شاعری ادیب، بالاتر از همه عارفی خداجوی که مدام چون مرغ حق بانگ عاشقانه سر میدهد و الهیالهی کنان رضا و قرب خدا میطلبد. نویسنده کتاب دانشمند و ادیب افغانی مشهوری است که از شخصیتهای فرهنگی و برجسته معاصرافغانستان به شمار میآید.