افسانه پارتی ـ اشکانی «ویس و رامین» داستانی عاشقانه است که فخرالدین اسعد گرگانی در قرن پنجم آن را به رشته نظم کشیده است. اصل داستان ـ که پهنه وقوع حوادث آن از مرو تا همدان بوده است ـ مربوط به مدتها پیش از ظهور اسلام است و تا زمان شاعر به زبان پهلوی بوده است اما در اینکه فخرالدین گرگانی آن را به فارسی برگردانده یا شخص دیگر، بین محققان اختلافنظر وجود دارد. هر چند که مضمون «عشق» به اشکال مختلف بر بخش عمدهای از ادبیات فارسی سایه افکنده، اما حال و هوای عشق و عاشقی در این منظومه با دیگر منظومههای عاشقانه فارسی متفاوت است. برای آگاهی از این تفاوتها به تحلیل مختصری از قهرمانان داستان و کیفیت مهرورزی آنان میپردازیم، اما پیش از آن ناگزیر از بیان خلاصهای از داستان هستیم.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسه ملی، افسانهها و باورهای عامیانه و نیز فلسفه اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر بر مبنای مطالعات اسنادی در گام نخست در پی یافتن نمونههای این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه میرسد که در ریگودا، مهابهاراتا و افسانههای پهلوانی و دینی چین باستان نمونههایی مشابه با کیخسرو یافت میشود. کیخسرو همچنین شباهتهای قابل ملاحضهای یا برخی شخصیتهای ادبی و تاریخی ـ اسطورهای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندیهاست. مطالعات تطبیقی در وهله نخست این گمان را به وجود میآورد که شاید این شاکله واحد به ریشه مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قایل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغربزمین چهرهای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قویتر به ذهن متبادر میشود که علت وجود همانندیها کهنالگوهایی است که زاییده ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.
تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران در دوران قاجار جامعه به شدت سنتی ایران را در برابر امواج تمدن غربی قرار داد و در مجموع شرایطی به وجود آورد که تا آن زمان برای جامعه ایران بیسابقه بود. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که آیا شرایط ویژه اجتماعی و فرهنگی عهد قاجار تأثیری در شعر و نقاشی این دوران گذاشته است؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا تأثیر پدیدآمده در این دو حوزه هنری مشابه بوده است یا خیر؟ بدین منظور نخست با بررسی شرایط اجتماعی و فرهنگی عهد قاجار و پژوهش در شعر و نقاشی این دوران درمییابیم که در هر دو حوزه جریانهای چهارگانه متناظری وجود داشته که دو جریان از آنها کاملاً جدید است. تمسک شاعران و نقاشان به شیوههای گوناگون بیان هنری چیزی نیست جز آزمونی برای برونرفت از بحران اجتماعی ـ فرهنگی دوران قاجار. نتیجهگیری مقاله آن است که شرایط اجتماعی مشترک تأثیری واحد در این دو هنر بر جای گذاشته؛ تأثیری که سرگذشت آنها را به گونهای دور از انتظار به یکدیگر شبیه ساخته است.