کتاب «چهره شیرین» که حاصل بررسی دقیق و عمیق در کلیه منظومههای «خسرو و شیرین» و «شیرین و فرهاد» است، شیرین را آنطور که بوده است میشناساند و عشق پاک و پرالتهاب او را با کوهی از استقامت و پایداری و سرانجام فداکاری و جانبازی در راه محبوب نشان میدهد. این کتاب که بیشتر جنبه داستانی و عشقی دارد، در عین حال نمایانگر مقام و تأثیر وجودی زن در تاریخ گذشته ایران نیز هست. شاعران نامدار ایرانی در معرفی قهرمانان خود، در منظومههای عاشقانه خویش، به ظاهر ماجرا و شکل و هیبت قهرمان داستان خود نپرداختهاند. بلکه همه هنگام نهاد و سیرت و معرفت و ذهنیات، قهرمان قصه برای آنان مطرح بوده است و از اینرو زندگی «شیرین» این گل معطر ادبیات فارسی، دارای چند گونه جلوه است، گاه «شیرین» مظهری از جوهر عشق و بلندپروازیها و ازخودگذشتنها و به سوی مرزهای ناشناخته رؤیا رفتنهاست و گاه در جلوهگاه وظبفه و مقام و مسئولیت زندگی خویش.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم. توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و ... که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است. به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند. ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده...
زنددخت که نام اصلیاش فخرالملوک است، دختر مرحوم نصراله خان زند، از نوادگان صادقخان برادر کریمخان زند است. او با استعداد شگفتانگیز خود و کسب فیض از محضر دانشمندان فارس، در رشتههای مختلف علمی و ادبی پیشرفتهایی شایان نمود. زنددخت خطی زیبا داشت که نزد میرزا محمدعلی خطاط تعلیم گرفته بود. او به سبب فکر آزادیخواهی و خواستن تساوی حقوق زنان با مردان و سرودن شعرهای میهنی و اجتماعی که در روزنامههای آن زمان منتشر میشد، مورد بغض و عناد مخالفان قرار گرفته بود. این کتاب به بررسی زندگی و افکار او پرداخته است.