کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
این مجلد شامل تصویرهای مختلف از آثار تمدن ساسانی در رشته های گوناگون هنر ایران در این دوره است و مطالبی که در مجلد اول این کتاب آمده است حاجت باین معرفی داشت. در برخی از موارد تصویرهای چند از یک اثر صنعتی چاپ شده است. این تصویرها تغییراتی را که در این اثر از زمانی که عکسهایی از آنها بدست آمده است نشان می دهد و شاید برای باستان شناسان بیش از دیگران سودمند باشد. ماخذ هریک از عکسها در ذیل آنها معرفی شده است. این کتاب به ضمیمه جلد اول منتشر شده است
ادبیات جایگاه همیشگی اسطوره بوده است. اسطورهها از لابهلای فرهنگهای کهن ملل به متون رسوخ کردهاند و به شکلهای گوناگون، به زندگی خویش ادامه دادهاند. در این میان، ادبیات کودکان که در بدو امر شامل قصهها و افسانههایی برای مخاطب خردسال است، بنا به ویژگیهای ذاتی خود، همواره صورت مناسبی برای محتوای اسطورهای بوده است. از این دیدگاه، قصه شنل قرمزی ـ که در ورای یم داستان ساده کودکانه، جایگاهی بوده است برای اسطوره اروپایی گرگ انساننما ـ میتواند موضوع مناسبی برای یک بررسی فرهنگی و تطبیقی باشد. بازپیدایی این قصه و این اسطوره (اسطوره گرگ انساننما)، این بار در یک اثر سینمایی معاصر، باعث شده است که این مقاله نگاه دوبارهای به موضوع بیفکند؛ نگاهی که دربرگیرنده یک بررسی تطبیقی میان دو شیوه مختلف بیان هنری، یعنی ادبیات و سینماست؛ یعنی یکی از موضوعات بهروز و مورد بحث در ادبیات تطبیقی. پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصهای کهن تا نسخهای از هنر هفتم، سنیما، چه تغییرات مضمونی و مفهومیای در داستان رخ داده است؟ این دگرگونیها ناشی از چیست و چگونه میتوان آنها را دریافت؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسشها، مفاهیم و دادههای روانکاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمدهاند تا در نهایت، خواننده به درک کستردهتری از طرز تفکر پیچیده انسان مدرن امروزی دست یابد.
رابطه میان ادبیات و سایر هنرها از دیرباز وجود داشته و دارد، اما بررسی این رابطه به گونهای هدفمند و آکادمیک صاحبنظران ادبیات تطبیقی را از سالهای پایانی قرن بیستم به خود مشغول کرده و جایگاه آن در مطالعات میان رشتهای است که خود مطالعات نوپایی محسوب میشود. در مقاله حاضر، نگارنده با انتخاب یک اثر ادبی و یک تابلوی نقاشی، میکوشد تا نشان دهد که چگونه دو اثر ادبی و هنری، از دو مکتب ادبی ـ هنری متفاوت، برای رسیدن به هدفی مشترک و بیانی واحد، قادر به هم پوشانی یکدیگر خواهند بود. یعنی متنی که تصویر میشود و تصویری که متن میگردد. برای این منظور رمان آسوموار زولا، اثر ناتورالیستی قرن نوزده با تابلوی نقّاشی «اتوکش ها»، اثر اِدگار دُگا، هنرمند امپرسیونیست همان قرن، از دیدگاه نظریهپردازان ادبیات تطبیقی، به بحث و بررسی گذاشته خواهد شد.