فرهنگ حاضر، به عنوان بخشی از واژگان رایج در دوره قاجار، دربرگیرنده اصطلاحات نظامی و انتظامی این دوره است و در واقع تجربهای مقدماتی در چارچوبی مشخص به شمار میآید و، برای پژوهندگانی که به مسائل تاریخی زبان فارسی، اصطلاحات نظامی و انتظامی و سایر مسائل مربوط به دوره قاجار توجه دارند، حاوی اطلاعات سودمندی است. این مجموعه، گذشته از آن که آگاهیهایی درباره واژگان نظامی و انتظامی به کار رفته در متون دوره قاجار را در اختیار علاقمندان قرار میدهد، میتواند برای تحلیلهای غیرزبانی (اجتماعی، فرهنگی و...) بر پایه شواهد زبانی نیز مورد استفاده قرار گیرد
در این مجموعه سیزده مقاله درباره جنبههای مختلف تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، رجال شناسی و ادبی منطقه و مردم((لرستان)) با این عناوین گردآمده است : ((لرستان در دایرهالمعارف اسلام/ مینو رسکی زروان لرستانی))، ((سید جعفر کشفی/ مجتبی مقدسی))، ((یک روز از زندگانی گونگادین/ عبدالکریم جربزهدار))، ((بازگیرها/ علیداد برزویی))، ((پیشنهاد انضمام حکومت ولایات ثلاث به ایالت بروجرد و لرستان/ غلامرضا عزیزی))، ((چهار سند تاریخی درباره دالوندها/ حمیدرضا دالوند))، ((کارگزاران لرستان/ سید فرید قاسمی))، ((وجه تسمیه تاریخی بدرآباد/ سعادت خودگو))، ((نمایش در خرمآباد/ هرمز زندی))، ((قدم خیر/ توکل حیدرزاده خرمآبادی))، ((یک ترانه لری/ شیرین وطندوست))، ((سالنامه دانشسرای مقدماتی پسران بروجرد/ سید فرید قاسمی)) و ((یادگارهای ماندگار/ عبدالله آفاق)) .
فرهنگ اصطلاحات انگلیسی-فارسی تالیف فرهاد ثریا و سهیلا آریابد در سال 1370 توسط انتشارات علمی منتشر شده است.
چامسکی نخستین کسی نبود که بین زبان شناسی و روانشناسی انسان پیوندهایی برقرار میکرد؛ ولی احتمالا اولین نفری بود که به جای شروع بحث از ذهن برای رسیدن به زبان، استدلال و بحث را مفصل از ماهیت زبان شروع کرد تا به بحث درباره ماهیت ذهن برسد. این کتاب تحلیلی است از آراء نوام چامسکی در زمینه زبانشناسی از تاریخ 1957 تا 1980 میلادی.
اکنون جامعهشناسان زبان بر این عقیدهاند که زبانها نوعی موجودات زنده هستند که یک چرخه زندگی قابل پیشبینی را از تولد، طفولیت، بلوغ و سپس زوال تدریجی و مرگ پشت سر میگذارند. از طرف دیگر، عصر حاضر، بدون شک، عصر تغییرات وسیع، تحولات سریع و پویایی مفرط است. آثار چنین تحولات ناگهانی در تغییر مداوم تکنولوژی، فرهنگ مادی، اکوسیستمها و حتی ارزشهای اخلاقی ما قابل مشاهده است. یک مشخصه بارز این تحولات، زبانهایی هستند که دیگر کسی با آنها تکلم نمیکند. این پدیده ـ مرگ زبان ـ و عوامل و شریطی که به آن دامن میزنند، موضوع مقاله حاضر است. تغییر زبان، انقراض و حذف زبان، اصطلاحات معدل مرگ زبان هستند. اچسون (1995: 197 . 198) از«خودکشی زبان» و «قتل زبان» سخن میگوید که هر دو نوعی مرگ زبان هستند. متخصصان زبان طبقهبندهایی را برای مراحل خطرپذیری زبانها در نظر میگیرند. یکی از این تقسیمبندیها، تقسیمبندی ارایه شده توسط گرایمز (8:2002) میباشد: 1. زبانهای در معرض خطر شدید، 2. زبانهای در معرض خطر جدی، 3. زبانهای در معرض خطر، 4. زبانهای روبه زوال، 5. زبانهای پایدار اما در معرض خطر، 6. زبانهای سالم. حفظ یا نگهداری زبان نقطه مقابل مرگ زبان است و این وقتی است که یک جامعه زبانی تصمیم میگیرد به استفاده از زبان بومی خود ادامه دهد. بیتردید، عوامل متعددی در فرایند تغییر زبان نقش دارند. بنایه نظر فسولد (1987:272) دوزبانگی یک شریط لازم برای تغییر زبان است، هر چند کافی نباشد. فسولد (1978: 217) مهاجرت، شهرنشینی، صنعتیشدن، زبان آموزش و اعتبار اجتماعی زبان را به عنوان عوامل تعیینکننده در تغییر یا حفظ زبان ذکر میکند. گرایمز دو عامل سیاست زبانی ملی و بلایای طبیعی را به عوامل یاد شده میافزاید. دورین (5:1999) میگوید که اوجگیری احساسات ملیگرایانه در اروپای غربی در آغاز عصر صنعتی، تا حدود زیادی، مسئول حذف زبانهای اقلیت است. او معتقد است که این به اصطلاح «ایدئولوژی زبانی غربی» نگرشهای گویشوران بومی جوامع کوچک را نسبت به زبان مادرشان تغییر داده است. تغییر زبان بدون تغییر در نگرشهای گویشوران غیر ممکن است. عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نگرش منفی نسبت به زبانهای کماعتبار را تقویت میکنند و این مسأله راه را برای فراگیری زبانهای معتبر هموار میکند. نتیجه این فرایند، مرگ زبان سنتی گروه اقلیت است.