عظیمترین شاهکار تاریخی که در عصر مغول به رشته تألیف درآمده و بزرگترین آثار ادبیات ایران کتاب «جامع التواریخ» تألیف خواجه رشیدالدین فضلالله است که شامل خصوصیات زندگانی و احوال مغول و عصر تسلط اینان است. این کتاب به امر غازانخان و اولجایتو در تحت سرپرستی وزیر معروف همدانی در سال 710 هـ.ق فراهم آمده و شامل سه مجلد است: جلد اول در تاریخ مغول، جلد دوم در تاریخ عمومی و عالم بنام اولجایتو، جلد سوم در جغرافیا. جلد سوم گویا از بین رفته یا تألیف نشده است.
در این مجموعه سیزده مقاله درباره جنبههای مختلف تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، رجال شناسی و ادبی منطقه و مردم((لرستان)) با این عناوین گردآمده است : ((لرستان در دایرهالمعارف اسلام/ مینو رسکی زروان لرستانی))، ((سید جعفر کشفی/ مجتبی مقدسی))، ((یک روز از زندگانی گونگادین/ عبدالکریم جربزهدار))، ((بازگیرها/ علیداد برزویی))، ((پیشنهاد انضمام حکومت ولایات ثلاث به ایالت بروجرد و لرستان/ غلامرضا عزیزی))، ((چهار سند تاریخی درباره دالوندها/ حمیدرضا دالوند))، ((کارگزاران لرستان/ سید فرید قاسمی))، ((وجه تسمیه تاریخی بدرآباد/ سعادت خودگو))، ((نمایش در خرمآباد/ هرمز زندی))، ((قدم خیر/ توکل حیدرزاده خرمآبادی))، ((یک ترانه لری/ شیرین وطندوست))، ((سالنامه دانشسرای مقدماتی پسران بروجرد/ سید فرید قاسمی)) و ((یادگارهای ماندگار/ عبدالله آفاق)) .
در جلد اول این مجموعه زنان نامآور ایرانی، از عهد باستان تا دوره انقراض ساسانیان معرفی شدهاند. برخی از این زنان عبارتاند از: ماندانا، سپاکو، آریان، اسپارترا، آتوسا، مروئه، رخسان، اباکیش، فدیمه، پارمیس، آمی تیس، ساندوسه، مانیا، رکسانه، ایندوک، برسین، آپامه، رینا، رودگون، رام بهشت، انوشه دخت، آذر ناهید، نرسی دختک، پوران و آزرمیدخت. گفتنی است در کتاب، فراوان به روایات هرودت، دیاکونوف، کتزیاس، و گزنفون استناد میشود. پایان کتاب شامل "گاه شناسی " است که در آن محدوده تقریبی تاریخ حیات هر یک از شخصیتهای تاریخی متن، تعیین شده است.
عظیمترین شاهکار تاریخی که در عصر مغول به رشته تألیف درآمده و بزرگترین آثار ادبیات ایران کتاب «جامع التواریخ» تألیف خواجه رشیدالدین فضلالله است که شامل خصوصیات زندگانی و احوال مغول و عصر تسلط اینان است. این کتاب به امر غازانخان و اولجایتو در تحت سرپرستی وزیر معروف همدانی در سال 710 هـ.ق فراهم آمده و شامل سه مجلد است: جلد اول در تاریخ مغول، جلد دوم در تاریخ عمومی و عالم بنام اولجایتو، جلد سوم در جغرافیا. جلد سوم گویا از بین رفته یا تألیف نشده است.
کتاب ؛ سه بخش سودمند از تواريخ عمومى جهان، نوشتهشده در قرن هشتم و نهم هجرى قمرى، به نامهاى «زبدة التواريخ» ابوالقاسم كاشانى و «جامع التواريخ» رشيدالدين فضلالله همدانى و «مجمع التواريخ السلطانية» حافظ ابرو، درباره تاريخ اسماعيليان است كه جناب آقاى محمد مدرسى (زنجانى) آن را از سه كتاب مذكور جمع كرده و در يك اثر منتشر ساخته است. در اين كتاب، توضيحاتى درباره خلفاى متعددى ذكر شده است: الف)- خلفاى علويه و ائمه مهديه مغرب و مصر ب)- نزاريان و داعيان ايشان. گفتنى است كه مصحح محترم در مقدمهاش - كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را مشخص نكرده - تأكيد كرده است كه بهترين كتابى كه به زبان فارسى درباره تاريخ اسماعيليان در دسترس است، سه بخش از تواريخ عمومى عالم، نوشتهشده در قرن هشتم و نهم مىباشد كه به نامهاى «زبدة التواريخ» ابوالقاسم كاشانى و «جامع التواريخ» رشيدالدين فضلالله همدانى و «مجمع التواريخ السلطانية» حافظ ابرو، شهرت دارند. مطالب هر سه كتاب با اندك تغييرى در عبارات و جملات و مختصر افزايش و كاهش در برخى از موضوعات تاريخى از لحاظ محتوى يكسان و شبيه يكديگر هستند. البته حافظ ابرو كه يك قرن زمانا متأخر بوده است بهصراحت مىنويسد: «جامع التواريخ را اسّ اساس و مبناى اصلى خود قرار داده؛ نهايت آنكه مطابق سليقهاش تصرفاتى در مطالب آن، اعم از تقديم و تأخير و يا اضافه و اسقاط مطالب و يا تغيير عبارت و تلخيصها و غيره از انواع تصرفات نموده است. آنگاه كه سخن به زمان خود رسيده است حوادث عصر خويش را چنانكه بايد و شايد نگاشته است. مولف می گوید: هر سه متن مشتركات زيادى و فرقهاى اندكى باهم دارند و لذا تأليف حافظ ابرو را كه از روى نسخه خطى كتابخانه ملى ملك تهيه كرده بودم، اصل قرار داده و مطالب اضافى زبدة التواريخ كاشانى و جامع التواريخ رشيدالدين فضلاللّه را كه حائز مطالب سودمندى است در پاورقى نقل نمودم تا خواننده از محتواى هر سه متن بهرهمند گردد و محققين از طرز تفكر سه مورخ بهتر آگاه شوند... و در تصحيح متون، علاوه بر مقايسه باهم در بسيارى جاها ممكن نشد به عبارت درست پى برد، ناگزير با متون تاريخى عربى نظير تاريخ كامل ابن اثير و ابن ميسر تطبيق كرده، حتىالمقدور كلمات و جملات صحيح و درست آن را آوردم. بااينهمه در برخى جاها نتوانستم به عبارت درست پى ببرم؛ ناچار آنچه در اصل بود چاپ كردم...