ادبیات، بروز اندیشهها و عواطف شاعر از رویدادهایی است که در جهان پیرامون وی رخ میدهد. شاعر این حوادث و رویدادها را تجربه و احساس میکند و به کمک ذوق هنری خود در زبانی فرا هنجار به تصویر میکشد تا خواننده شعرش را در فضای فکری و عاطفی خود قرار دهد. بخش وسیعی از آنچه که در ادبیات فارسی بازتاب یافته است، پایداری شاعران در برابر مهاجمان به حقوق ملی، انسانی و نهادهای فرهنگی است. یکی از شاعرانی که این اندیشهها در سرودههایش دامنه فراگیری داشته، طاهره صفارزاده است. نگارندگان در این جستار در پی پاسخ به این سوال بودهاند که رویکرد صفارزاده به ادبیات پایداری چگونه بوده و کدام یک از مولفههای ادب پایداری در اشعار او انعکاس داشته است؟ بررسیهای به عمل آمده، نشانگر این موضوع است که صفارزاده جلوهها و مولفههای مختلف ادب پایداری را در اشعار خود بیان داشته است. یکی از این جلوهها، پایداری در برابر دشمن خارجی است که بیشترین مولفههای آن آزادیخواهی، استعمارستیزی، صلحطلبی، شعر انقلابی و امید و خوشبینی بوده است. پایداری در برابر دشمن داخلی نیز در اشعارش بسامد زیادی دارد و شاعر بر مولفههایی چون عدالتطلبی، مفاسد اجتماعی، فقر، مبارزه با بیهویتی و ستمستیزی، بسیار تاکید میکند. پایداری در برابر نفس نیز یکی دیگر از مؤلفههایی است که در شعر و اندیشه او جایگاهی خاص دارد.
ادبیات مقاومت که از آن با نامهایی چون ادبیات پایداری نیز یاد میشود به صورتهای گوناگون در ادبیات جهانی، اسلامی و ایرانی ظهور و بروز داشته است. این ظهور و بروز در دورههای گوناگون تاریخی متفاوت بوده است. اما وجه مشترک همه آنچه از آثار ادبی که میتوانستهاند مصادیق ادبیات مقاومت تلقی شوند آن بوده که ضمن ارائه زندهترین شکل ادبیات، از خاستگاهی فطری، در برابر هرچه بدی و زشتی و شر است، صف میآراستهاند. دکتر غالی شکری در این کتاب به ترتیب ابعاد انسانی، ابعاد قومی یا ناسیونالیستی و ابعاد اجتماعی را از ویژگیهای اثر ادب پایداری میداند، با این تذکر که این سه شرط الزاماً همراه هم نباید فراهم باشند. نویسنده این کتاب دکتر غالی شکری، نویسنده پیکارمند انقلابی، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی و یکی از برجستهترین ارزیابان ادبی خاورمیانه است.
این کتاب متشکل از پانزده سخنرانی پیاده شده و ویراسته یا مقالات مبتنی بر سخنرانیهایی که در نشستهای گوناگون پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری ایراد شده است. عمده مقالات به سلسله مباحث هنر، اندیشه و ادب در گستره فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مربوط می شود. همچنین دو مورد از سخنرانی های «سلسله مباحث ادبیات پایداری» نیز در مجموعه گنجانده شده است. عناوین برخی از مقولههای کتاب عبارتند از: نگاهی تازه به نظام سبکشناسی زبان و هنر/ کورش صفوی، نگاهی به نظام نشانهشناسی زبان و هنر/ فرزان سجودی، فضای پس از مرگ در ادب فارسی/ احمد تمیمداری، بررسی آرایه تشخیص در خاطرات/ علیرضا کمری، سبکشناسی شبیهخوانی: متن و اجرا/ منوچهر یاری، زبان و بیان در هنر اسلامی/ محمد خزائی، نمایش عروسکی از دید هنری/ فرناز بهزادی و ... .
يکي از مباحث پيچيده و مبهم در کتابهاي تاريخ ادبيات ايران، سرآغاز و چگونگي شکلگيري سبک هندي است. مطالعه نظر محققاني که به اين مساله پرداختهاند از فراواني ديدگاههاي ارايه شده حکايت دارد. برخي محققان اين سبک را نتيجه ناگزير سير طبيعي شعر فارسي دانسته، برخي ديگر اين سبک را در ارتباط با عواملي اجتماعي و محيط شکلگيري آن بررسي کردهاند. در اين ميان، پژوهشگراني هم هستند که ريشه اين سبک را نه در ارتباط با عوامل اجتماعي يا محيط شکلگيري بلکه در شعر شاعران گذشته جستجو کردهاند. اين دسته از محققان غالبا از شاعراني چون خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و ... به عنوان پايهگذار اين سبک نام بردهاند؛ اما نکته حايز اهميت قبول عام نيافتن چنين پژوهشهايي است. واقعيت اين است که سبکي به گستردگي سبک هندي را نميتوان و نبايد نشات گرفته از شعر يک شاعر دانست، بلکه بايد از ميزان و چگونگي تاثيرگذاري اين شاعران بر اين سبک سخن گفت و اين امر نيز تنها به واسطه استفاده از روشي تازه، يعني تحليل محتوا انجامشدني است. در اين مقاله نيز کوشيده شده است تا با تحليل محتواي شعر چهار شاعر پيشگام سبک هندي يعني خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و بابا فغاني ميزان و چگونگي تاثيرگذاري آنان بر شکلگيري سبک هندي نشان داده شود.
زندگي و سرگذشت پيامبران به عنوان انسانهايي کامل و داراي شخصيت آسماني و سيره انساني در اکثر متون ادب فارسي انعکاس يافته و يکي از غنيترين منابع الهام در شکلگيري آثار هنري و ادبي، همواره سرچشمه مضمون آفريني و تصويرسازي شاعران و نويسندگان در ادب فارسي بوده است. آنچه در اين مقاله به آن پرداخته ميشود، تحليل سرگذشت پيامبران در قصايد خاقاني است. شاعر شروان براي طرح هنرمندانه اشعارش از سرگذشت هفده پيامبر بهره برده که جلوههاي زندگي حضرت رسول اکرم (ص)، بالاترين کاربرد را در ميان هفده پيامبر به خود اختصاص داده است. خاقاني با استفاده از داستان پيامبران، گاه تنها در پي ذکر گوشههاي از زندگي آنان در قالب شعر است؛ اما در بسياري از مواقع، وي سرگذشت انبيا را وسيلهاي براي طرح موضوعهاي مختلف ميکند. شاعر با دستمايه قراردادن داستان انبيا در پي طرح موضوعهاي متنوعي است که در اين ميان، مدح، نخستين رتبه را دارد. اين رويکرد خاقاني بر تعلق خاطر شاعر به ممدوحان و دستگاه قدرت، ناظر است. شاعر شروان براي رسيدن به مقصود خويش از شيوههاي بلاغي گوناگوني مانند تشبيه و اغراق بهره جسته است. وي با اين شگردها، کوشيده است توصيفهايي دقيق و روشن از موضوعهاي شعريش ارائه کند.