در این پژوهش رابطه برخی از ویژگیها نحوی با بعضی از ویژگیهای گفتمانی مطالعه و بررسی شده است. حدود هزار جمله از ده متن نوشتاری فارسی رسمی انتخاب شده و گروههای اسمی در جایگاه نهاد جملهها، بر اساس میزان آشنایی آن برای شنونده، تحلیل شده است. نتایج تحلیل محتوایی نشان میدهد که در 904 جمله از گروههای اسمی مختلف بر اساس طبقهبندی پرینس (Prince 1981) در جایگاه نهاد استفاده شده است و گروههای اسمی برانگیخته، با 43 درصد کاربرد، بیش از گروههای اسمی جدید معین و جدید نامعین در جایگاه نهاد به کار رفتهاند. علاوه بر این، بررسی دقیق جملهها حاکی از این است که بیش از 80 درصد گروههای اسمی، در جایگاه نهاد، انتقال اطلاعات کهنه شنوندهبنیاد را انجام میدهند. بنابراین میتوان چنین نتیجهگیری کرد که گروههای اسمی که در جایگاه نهاد جملههای نوشتاری فارسی رسمی به کار میروند از میزان آشنایی بالایی برای شنونده برخوردارند، یعنی اغلب اطلاعات کهنه را منتقل میکنند.
بلوچی از زبانهای ایرانی نو شمال غربی است و شباهتهای بسیاری با زبان پارتی، از زبانهای ایرانی میانه، و نیز با زبانهایی همچون کردی و تالشی دارد. اگر چه الفنباین (1989) بلوچی را به شش گویش رخشانی (شامل کلاتی، پنجگوری، سرحدی)، سراوانی، لاشاری، کچی، ساحلی و تپهشرقی و جهانی (1989) آن را به بلوچی شرقی و غربی (گویش مکرانی و رخشانی) طبقهبندی کردهاند، به طور کلی میتوان گویش بلوچی متداول در ایران را به دو لهجه مکرانی و سرحدی تقسیم کرد. در میان بلوچی زبانان ایران نیز، براساس گوناگونیهای اقلیمی و زبانی، این طبقهبندی رایج است. شهرهای زاهدان و خاش با توابع آنها سرحد نام دارند و شهرهای سراوان، ایرانشهر، نیکشهر و چابهار نیز با توابع و محدودههایشان مکران نامیده میشوند. تفاوتهای دو گونه مکرانی و سرحدی بیشتر در زمره تفاوتهای آوایی و واژگانی است. گویش بلوچی ایران بسیار متأثر از زبان فارسی است و در دستگاههای آوایی، واژگانی، نحوی و صرفی میتوان نفوذ زبان فارسی را ملاحضه کرد. در این مقاله هر دو گونه با هم مد نظر هستند، اما در موقع لزوم به تفاوتهای بین دو گونه هم اشاره خواهد شد.
در مقاله حاضر با برگزیدن یازده فیلمنامه و نمایشنامه از آثار محسن مخملباف به بررسی 120 جمله نشاندار حاصل از عملکرد دو فرایند مبتداسازی و مجهولسازی پرداختهایم. در این پژوهش بر آن است تا شأن اطلاعی عنصر پیشایند شده در هر یک از این دو فرایند تعیین گردد. همچنین نقش اطلاعی دو فرایند مذکور در بافت زبانی خود بر اساس انواع ساخت اطلاع کانونی و نیز عوامل مؤثر در تعیین اطلاعی دو فرایند فوق مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر حاکی از آن است که بسامد وقوع سازههای پیشایند شده که حاوی شأن اطلاعی [+ نو] هستند، بالا است. از سوی دیگر وقوع دو فرایند مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر حاکی از آن است که بساند وقوع سازههای پیشاینده شده که حاوی شأن اطلاعی [+ نو] هستند، بالا است. از سوی دیگر وقوع دو فرایند مذکور تابع سه نوع ساخت اطلاع کانونی از فبیل ساخت جمله ـ کانونی، گزاره ـ کانونی و موضوع ـ کانونی میباشند. وضعیت شناختی و گفتمانی موجودیتهای کلامی و نیز اهمیت موضوعی آنها میتواند بساند وقوع هر یک از انواع ساختهای اطلاع کانونی و نیز چگونگی کد گذاری آنها را در سطح نحوی جمله تحت تأثیر قرار دهد. همچنین یافتهها نشان میدهند که از جمله عوامل مؤثر در تعیین نقش اطلاعی دو فرایند مبتداسازی و مجهولسازی عبارتند از: آشنایی فرضی گوینده و با ذهنیت و دانش پیش انگارهای شنونده، در نظر گرفتن شرایط بافتی (زبانی یا غیرزبانی) دخیل در کاربرد جملات از جمله معرفگی و ارجاع.
هدف اصلي از اين تحقيق، ارزيابي و مقايسه کيفيت چهار ترجمه از ترجمههاي فارسي رمان انگليسي شاهزاده و گدا، اثر نويسنده معروف آمريکايي، مارک تواين است. در ميان الگوهاي متعدد براي ارزيابي کيفيت ترجمه، الگوي گارسس را به منزله چهارچوب پژوهش برگزيدهايم. اين الگو چهارسطح متفاوت معنايي ـ لغوي، نحوي ـ صرفي، گفتماني ـ کارکردي و سبکي ـ منظورشناختي را دربرميگيرد. هر کدام از اين سطوح، داراي زيرگروهها و اجزا خاصي هستند که متون ترجمه شده بر اساس آنها ارزيابي ميشوند. در اين مقاله، چهار ترجمه فارسي را از سه مترجم مختلف، براي ارزيابي کيفي انتخاب و بررسي کردهايم و بعد از تعيين ميزان فراواني هر يک از زيرگروههاي ويژه بر طبق الگوي گارسس، نتايج را به صورت جدولهاي توزيع فراواني و نمودار نشان دادهايم. با محاسبه مقادير فراواني در سطوح چهارگانه و در هر يک از زيرگروهها، تعيين مقادير حوزههاي مشترک در همه ترجمهها (افزايش، حفظ و تصرف)، محاسبه مقدار صنايع بلاغي به کار رفته در متون ادبي ترجمه شده بر پايه سه ويژگي حفظ، حذف و تغيير، و در نهايت، تعيين کيفيت ترجمهها بر اساس دو معيار کفايت و مقبوليت و با توجه به ميزان ويژگيهاي مثبت و منفي بيانگر کيفيت، ترجمهها بدين شرح دستهبندي ميشوند: الف) بر اساس مقادير و اطلاعات حاصل از ويژگيهاي مثبت، شامل ترجمههاي محمد قاضي (1334)، ولي اله ابراهيمي (سروش) (1348)، محمد قاضي (1366) و داريوش شاهين و سوسن اردکاني (1386) ب) بر پايه مقادير و دادههاي به دست آمده از ويژگيهاي منفي، شامل ترجمههاي داريوش شاهين و سوسن اردکاني (1386)، محمد قاضي (1366)، محمد قاضي (1334) و ولي اله ابراهيمي (سروش) (1348).
علم زبانشناسي همچون ساير علوم، تقسيمات و انشعاباتي يافته است که زبانشناسي کلان نيز يکي از اين شاخههاست. زبانشناسي کلان به بررسيهاي متني و گفتماني ميپردازد. در اين نوع بررسيها، متن از طريق پرداختن به روابط فراجملهاي مورد بررسي قرار ميگيرد به اين صورت که از طريق مطالعه روابط ميان بخشهاي تشکيلدهنده يک متن، ساخت کلان (بافتار) متن مشخص ميگردد. در تحقيق حاضر به بررسي چارچوب فکري (ساخت کلان) حکايات بوستان سعدي پرداخته شده است و در اين راستا از الگوي وودبري (1987، نقل شده در فب، 1997) ـ خانزاده اميري ( 1379) استفاده شده است. به طور کلي، تجزيه و تحليل حکايات در سطح ساخت کلان نشان داده است که در ساخت کلان حکايات بوستان سعدي، چارچوب ارائه شده در الگوي مذکور قابل تشخيص است و البته در راستاي تکميل نمودن بررسي حاضر، تغييرات و اصلاحاتي نيز در اين الگو صورت گرفته است. از نتايج به دست آمده در اين بررسي، محوريت و مرکزيت سازه پند و اندرز در بوستان سعدي است. از مجموع 1060 بيت بررسي شده، 475 بيت به سازه پند و اندرز اختصاص دارد که 44.81 درصد از کل ابيات را شامل ميشود. بنابراين سازه پند و اندرز، سازه محوري و اصلي در ساخت کلان حکايات بوستان سعدي تلقي ميشود که اين موضوع خود نشاندهنده ماهيت تعليمي اثر مذکور است.